سرمقاله وطن امروز/ حواسمان به دوستانمان هست
مقالات
بزرگنمايي:
کرمان رصد - وطن امروز / «حواسمان به دوستانمان هست» عنوان یادداشت روز در روزنامه وطن امروز به قلم امیرعباس نوری است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
1- اهالی فن و متخصصان روابط بینالملل در این نکته متفقالقولند که نظم فعلی جهانی دستخوش تغییراتی بنیادین شده است. ساخت قدرت تغییر کرده و در آستانه تغییرات جدیدی است. مبانی و مفاهیم قدرت نیز تغییر کرده و پدیدههای مهم علمی و اجتماعی، ساختار جدیدی از قدرت را بر نظم فعلی تحمیل کرده است. جدا از این مساله، ایدئولوژی نظم فعلی نیز آماج ضربات سهمگینی شده است و لیبرال - دموکراسی همانند دوران پساجنگ سرد، دیگر مقبولیت و جذابیت سابق را ندارد. برخی ترامپ را بزرگترین تحمیل شرایط جدید بر ساختار قدرت در آمریکا میدانند و برخی دیگر نیز معتقدند ترامپ نسخه ناگزیر هیات حاکمه آمریکا برای گذار از شرایط فعلی است.
واقعیت هرچه باشد اما یک چیز غیرقابل کتمان است؛ ترامپ با آن ادبیات سخیف و بلاهت عجیب، در عمل در حال انجام تغییرات بنیادین سیاسی، امنیتی و خاصه اقتصادی در دنیاست. چه ترامپ را پر کرده باشند و چه ایده خود او و حلقه الیگارش آمریکایی باشد، در حال نظم دادن و اولویت بخشیدن به اولویتهای آمریکا در سیاست خارجی است. محور همه آنچه ترامپ دنبال میکند، نظم جدید برساخته یک اقتصاد جدید جهانی است. آمریکاییها بیشتر از سایر ملل، تکانههای تغییرات جدیدی جهانی را لمس کردهاند و حتما بیشتر از سایرین، نسبت به این تغییرات احساس خطر میکنند. پربیراه نیست اگر ادعا شود اکنون نظم فعلی حاکم بر دنیا، خود بزرگترین خطر برای ادامه مختصات سلطه واشنگتن بر دنیاست. در سایه همین نظم فعلی است که چین آرام و مطمئن، در حال تبدیل شدن به اقتصاد نخست دنیاست. چینیها هنوز آن روی خود را نشان ندادهاند. سادهلوحی است اگر تصور شود حزب حاکم بر چین، صرفا دنبال چیرگی بر اقتصاد جهانی است و برنامهای برای خلق یک نظم جدید برای تسلط بر دنیا ندارد. چینیها با استفاده از مواهب معادلات مربوط به نظم سیاسی فعلی حاکم بر دنیا، در حال تبدیل شدن به اقتصاد برتر هستند. البته آنها یک جا کافه را بههم ریختهاند؛ آنجا که معادله زنجیره ارزش را به هم زده و خودشان یکتنه بار ارزش و تولید را بر دوش کشیدهاند. جیدی ونس، معاون رئیسجمهور آمریکا اظهارات جالبی در اینباره مطرح کرده است. او میگوید: «ایده جهانی شدن این بود که کشورهای ثروتمند در زنجیره ارزش بالاتر روند، در حالی که کشورهای فقیر چیزهای سادهتر را تولید کنند».
اما او افسوس میخورد که اوضاع آنطور که باید پیش نرفت. همانطور که او توضیح میدهد، مشخص شد کشورهای فقیر (عمدتا چین) نمیخواستند فقط نیروی کار ارزان باقی بمانند و خودشان شروع به بالا رفتن در زنجیره ارزش کردند. به همین دلیل، به گفته او، جهانی شدن شکست خورد.
2- ایران از نظم فعلی حاکم بر دنیا بیشترین ضررها را متحمل شده است. نظم آمریکایی در 4 دهه گذشته ایران را به عنوان یک واحد مزاحم و نامقبول تعریف و از مواهب معادلات سیاسی و اقتصادی دنیا محروم کرده است. بنابراین نظم فعلی هر اندازه متحمل خسارت شود، به همان اندازه میتواند برای ایران تولید فرصت کند. از همین رو ایران از یک سو تلاش میکند در روند تغییرات جهانی موثر باشد و از دیگر سو، دنبال گرفتن سهم خود از نظم جدید است. این نظم جدید چه تولد ابرقدرتی جدید باشد، چه موجد نظام چندقدرتی و ائتلافهای چندگانه باشد، برای ایران یک فرصت بزرگ قلمداد میشود. راهبرد وابستگی متقابل با روسیه و چین و هند و در کنار آن توازن دیپلماتیک از طریق کاهش اختلافات با همسایگان، نیز حضور در پیمانهای نوپدید مانند بریکس، زمینههای اثرگذاری در تغییر نظم فعلی و جانمایی در نظم آینده را برای ایران فراهم میکند. از همین رو است که اندیشکدههای معتبر روابط بینالملل در غرب، ایران را یک ضلع مثلث محرک برای تغییر نظم فعلی جهانی قلمداد میکنند.
بازار ![]()
3- مذاکره با آمریکا در این شرایط، به معنای مأیوس شدن از پیشبرد استراتژی تغییر نظم نیست. به تعبیر رهبر انقلاب، این مذاکرات یکی از دهها کار مهم دستگاه دیپلماسی است. ایران به این مذاکرات به چشم فرصتی برای یافتن جایگاهی بهتر در نظم جدید جهانی مینگرد. این واقعیت را نباید از نظر دور داشت که حوزه بینالملل و سیاست خارجی، عرصه فرصتهاست. ایران اگرچه در کنار برخی قدرتهای اقتصادی و نظامی دنیا، منافع مشترکی برای تغییر نظم فعلی تعریف و طراحی و تقریبا در حوزههای اقتصادی و امنیتی و نظامی، نوعی وابستگی متقابل با این کشورها تعریف کرده اما همواره نسبت به این واقعیت دقت نظر داشته است که به گزاره رقابت برای جانمایی در نظم یا نظامات جدید جهانی پایبند باشد.
از همین رو است که ایران با آگاهی از وضعیت دنیا بویژه ملاحظات آمریکا، دنبال بازیگری در نقاط تلاقی، گسلها و همینطور شکافهای نظم فعلی و نظم آینده جهانی است.
به تعبیر سادهتر، ایران میخواهد در حد فاصل تغییرات نظم جهانی و ظرفیت ایجادشده در نتیجه تقابل قدرتها، از هیچ فرصتی چشمپوشی نکند. این معنای دقیق واقعگرایی در عرصه بینالملل است.
4- ایران دست ترامپ را خوانده است. تصمیمات ترامپ چه درباره جنگ اوکراین، چه جنگ تعرفهای، چه تقابل استراتژیک با چین و چه حتی اختلاف با اروپا و همینطور درباره غرب آسیا، همه منظومهای از یک استراتژی واحد است؛ استراتژیای که مبنای آن اضطرار است و هدفش ایجاد یک نظم اقتصادی جدید. حالا دیگر همه میدانند چین، کابوس و اولویت نخست آمریکا و ترامپ است. به زعم ترامپ و الیگارشهای حاکم بر کاخ سفید، زمان علیه آنهاست و تا به حساب چین نرسند، هیچ چشمانداز روشنی برای این زیر و رو کردن اقتصاد جهانی وجود نخواهد داشت. از همین رو آنها در اضطرار زمانی قرار دارند. اگر ترامپ به ایران میگوید باید ظرف مدت 2 ماه به توافق برسیم، این اعترافی به قرار گرفتن آمریکا در موقعیت اضطرار زمانی است. همین اضطرار است که با وجود تاکید مقامات کاخ سفید، باعث میشود تهدیدات ترامپ درباره حمله نظامی به ایران، آنگونه که کاخ سفید میخواهد جدی گرفته نشود، چرا که جمهوری اسلامی میداند حمله نظامی به ایران در هر سطحی، یعنی به تاخیر افتادن و مختل شدن استراتژی مهار چین. درگیری نظامی با ایران در هر سطحی، جدا از متحمل شدن هزینههای بزرگ، آمریکا را در مخمصهای جدید گرفتار میکند که مهمترین خسارت آن، خلق فرصتهای بازیگری جدید برای چین است. به تعبیر سادهتر، حمله آمریکا یا رژیم صهیونیستی به ایران، یعنی تقدیم یک هدیه بزرگ و مغتنم به چین! یعنی حماقت در حماقت. همین یک فقره کافی است که ماهیت مذاکرات جدید با آمریکا را درست و واقعبینانه فهم کنیم. شکست مذاکرات، قطعا هزینهای به ایران تحمیل نمیکند اما برای آمریکا هم اندوختهای به همراه نخواهد داشت. ترامپ از مذاکره با ایران و توافق احتمالی با ایران دنبال 2 چیز است؛ ابتدا حل مقطعی مساله هستهای ایران و به زعم خودش هموار کردن برنامههایش برای غرب آسیا و دوم، سلب فرصتهای تقابل آمریکا با ایران برای چین. این دومی همان هدف مهمی است که ترامپ از پروژه پایان بخشیدن به جنگ اوکراین نیز دنبال میکند. ترامپ تصور میکند پایان دادن به جنگ اوکراین، به معنای از بین بردن فرصتهای چین از این جنگ، بویژه مراودات سیاسی و اقتصادی با روسیه است.
5- یکی از خسارتهای بزرگ و اشتباهات استراتژیکی که حسن روحانی در ماجرای برجام مرتکب شد و هزینههای هنگفتی به ایران وارد کرد، خطایی بود که پس از برجام، با چین و روسیه مرتکب شد، بویژه با چین. در دولت روحانی، پس از امضای برجام، همکاریهای راهبردی با چین پشت گوش انداخته شد و چینیها به حاشیه رانده شدند. چینیها از این اقدام دولت روحانی کینه به دل گرفتند و اگر نبود تدابیر رهبر انقلاب و اعتبار ایشان نزد حاکمان چین، قطعا اکنون وضعیت فروش نفت به چین، شرایط متفاوتی داشت. آن ندانمکاری مشکوک، اکنون تجربه شده است. قطعا ایران دوستان روزهای سخت خود را هرگز فراموش نخواهد کرد. این بسیار سادهلوحانه است اگر تصور شود مذاکره و توافق احتمالی با آمریکا، منجر به تغییر رفتار ایران با چین، همانند آنچه روحانی پس از برجام کرد، خواهد شد. مذاکرات فعلی با آمریکا حتی اگر منجر به یک توافق شود، ایران از استراتژی کلان خود درباره تضعیف نظم فعلی و تحکیم ائتلاف راهبردی خود با چین، دست نخواهد کشید.
برای ایران، به عنوان کشوری که با تولید قدرت درونزا، به دنبال توسعه متکی بر ظرفیتهای درونی است، بههمریختگی نظام زنجیره ارزش و تولید، یک فرصت مغتنم است. هرچه این بهمریختگی تشدید شود و کشورهای پیشرو در این زمینه (مانند چین) شتاب خود را حفظ کنند، فرصتهای جدید برای نقشآفرینی ایران در زنجیره جدید ارزش ایجاد میشود.
به همین خاطر اشتباهات نابخردانه پسابرجام قطعا تکرار نخواهد شد.
-
شنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۴:۲۲:۱۹
-
۸ بازديد
-

-
کرمان رصد
لینک کوتاه:
https://www.kermanrasad.ir/Fa/News/716364/