ایران میتواند فراتر از جغرافیا به عنوان پدیدهای ریشهدار فهم شود
فرهنگي
بزرگنمايي:
کرمان رصد - به گزارش، دکتر علیاکبر صالحی رئیس بنیاد ایرانشناسی، در نشست ایکوموس (کمیته ملی بناها و محوطههای تاریخی) که به مناسبت روز جهانی بناها و محوطههای تاریخی برگزار شد، با موضوع ضرورت شناخت ایران سخن گفت و با طرح این پرسشها که «وقتی از «ایران» سخن میگوئیم، مقصودمان چیست؟» «آیا مراد یک مرز جغرافیایی یا سیاسی است، یا مفهومی ژرفتر و دیرپاتر؟» گفت: حقیقت آن است که «ایران» تنها نام یک کشور بر روی نقشه نیست؛ بلکه پدیدهای است ریشهدار در تاریخ و فرهنگی پویا که قرنها فراز و نشیب را پشت سر گذاشته است.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
ایران بهمثابه یک گنجینه، در برگیرنده مجموعهای از ارزشهای معنوی، دستاوردهای تمدنی، زبان و ادبیات غنی، هنرهای بدیع و سنتهای حکیمانه است که از روزگاران کهن تا کنون استمرار یافتهاند. وی افزود: این گنجینه گرانسنگ بارها در گذر تاریخ آزموده شده است. امپراتوریها آمدند و رفتند، مرزهای سیاسی دگرگون شدند، حتی نام رسمی کشور در دورههایی تغییر یافته، اما روح فرهنگی و هویت ایرانی همواره زنده مانده است. تاریخ گواه است که پس از یورشهای پیدرپی و حکومتهایی که گوشههایی از این سرزمین را جدا کردند، باز هم زبان فارسی، اسطورههای مشترک و خاطرهٔ تاریخی، مردمان این خطه را به هم پیوند داده و نام ایران را زنده نگه داشته است.
صالحی افزود: ایرانشهر ساسانیان تنها یک قلمرو حکومتی نبود، بلکه نمادی از تداوم یک خودآگاهی فرهنگی بود؛ چنانکه فردوسی بزرگ در عصر خود با سرودن شاهنامه، نه فقط حماسه ملّی بلکه در حقیقت شناسنامه فرهنگی ایران را از دل تاریخ بیرون کشید و جاودانه کرد. بنابراین ایران را میتوان فراتر از جغرافیا، بهمثابه پدیدهای فهم کرد که در ذهن و ضمیر تاریخی ما ریشه دارد.
رئیس بنیاد ایرانشناسی گفت: اندیشه ایرانی، مجموعهای پراکنده از عناصر تصادفی نیست، بلکه نظامی هماهنگ و درهمتنیده از زیبایی و معناست. هر جز از این فرهنگ - از خط نستعلیق تا معماری ایوانها و گنبدها و طاقها، از نگارگریهای ظریف تا بافت پیچیده فرش ایرانی، از نغمههای موسیقی سنتی تا غزلهای پرشور حافظ و سعدی، و چینش گلها و گیاهان باغ ایرانی, بخشی از یک کل بزرگتر است که گویی همه این عناصر در تعاملی موزون با یکدیگرند.
وی ادامه داد: خط نستعلیق، با انحنای لطیف و جریان سیال خود، همان قوسی را میکشد که در طاقهای معماری سر بر آسمان میساید. هنر نگارگری، شعری بَصری است که در غزلهای حافظ و مثنویهای مولانا تجلی مییابد، و فرش ایرانی با تکرار موزون نقشها و اشکال هندسیاش، گویی گوشهای از دستگاههای موسیقی سنتی است که روح شنونده را به سیر آفاق معنوی به پرواز درمیآورد. این هماهنگی ظریف میان اجزای گوناگون اندیشه ایرانی، گواهی بر روح جستجوگر و مبتنیبر فلسفه وحدت وجود است. ایرانیان از دیرباز مردمی یکتاپرست بودند.
زمان آن رسیده است تا ذهنیت جهان را نسبت به ایران با جدیت بیشتری تغییر دهیم. ما در جهانی بهسر میبریم که مسابقه روایتها در جریان است. اگر ما در این میدان غایب باشیم، دیگران روایت خود را به جای ما تثبیت خواهند کرد. در واقع، ایرانشناسی ابزار ما برای بازیابی و بازگویی حقیقت ایران است؛ حقیقتی که اگر ما آن را روایت نکنیم، دیگران با تصویرسازی و روایتپردازیهای ناقص یا مغرضانه آن را ارائه خواهند کرد دکتر صالحی با بیان اینکه «ایرانیان از دیرباز مردمی یکتاپرست بودند.» به آیه 17 سوره حج «اِنَ الَّذین آمنوا وَ الَّذین هادوا و الصابِئین و النصاری و المَجوس و الَّذین اَشرکوا اِنّ الله یَفصِل بی نهم یوم القیامه اِنّ الله علی کل شیءٍ شهید» اشاره کرد و افزود: امروزه اما چهره عمیق ایران، در عرصه جهانی کمتر شناخته شده است. در روایتهای مسلط رسانهای و سیاسی بینالمللی، «ایران» غالباً بهعنوان یک بازیگر سیاسی مشکلساز یا کشوری گرفتار بحرانها تصویر میشود. متأسفانه سالهاست که دنیا ایران را به جای شناخت با میراث فرهنگی، اندیشههای انسانی و مشارکتش در تمدن جهانی، با عناوینی چون مناقشه هستهای، تنشهای منطقهای، تحریم و تقابل میشناسد.
او ادامه داد: این روایت تحریفشده و تقلیلیافته که عمدتاً از بیرون بر ما تحمیل شده است، ایران را صرفاً در قالب یک دولتِ عرفی اما با چالشهای ویژۀ سیاسی محدود میکند و مانع دیده شدن ایران بهعنوان یک تمدن بزرگ و یک جامعه با فرهنگ میشود. نتیجه آنکه چهره واقعی ایران، یعنی همان ایرانِ بهمثابه یک گنجینه ارزشمند، در پس غبار این تصاویر نادرست پنهان مانده است. اینجاست که نقش «ایرانشناسی» بهعنوان یک رویکرد مهم پدیدار میشود.
رئیس بنیاد ایرانشناسی گفت: ایرانشناسی صرفاً مطالعه گذشته ایران برای دلخوشیهای تاریخی یا افتخار به آن نیست؛ بلکه روشی علمی برای شناخت ایران به ماهو ایران دیروز، امروز و فردا و بازتاب آن به جهان است. ایرانشناسی کاوش در گنجینه هویت ایرانی و تبیین و ترویج آن است، به گونهای که روایت ایران را خود ما، بر پایه واقعیتها و داشتههای اصیلمان شکل دهیم و به گوش جهانیان برسانیم.
وی افزود: زمان آن رسیده است تا ذهنیت جهان را نسبت به ایران با جدیت بیشتری تغییر دهیم. ما در جهانی بهسر میبریم که مسابقه روایتها در جریان است. اگر ما در این میدان غایب باشیم، دیگران روایت خود را به جای ما تثبیت خواهند کرد. در واقع، ایرانشناسی ابزار ما برای بازیابی و بازگویی حقیقت ایران است؛ حقیقتی که اگر ما آن را روایت نکنیم، دیگران با تصویرسازی و روایتپردازیهای ناقص یا مغرضانه آن را ارائه خواهند کرد.
دکتر صالحی ادامه داد: شاهد بودهایم که هرگاه فرصتی برای ارتباط بیواسطه فرهنگ ایران با مردم دیگر کشورها فراهم شده، نتیجهای مطلوب بهدست آمده است. یک جهانگرد که به ایران سفر و مهماننوازی این مردم را از نزدیک تجربه کرده، یا یک دانشجوی خارجی که زبان فارسی آموخته و از دریچهٔ شعر و ادبیات ما با اندیشه ایرانی پیوند خورده است، پس از بازگشت به وطن خود روایت متفاوتی از ایران که شامل روایتی واقعیتر و پُرمهرتر در برابر تصویرهای کلیشهای گذشته، ارائه میدهد. اینگونه تجربههای فردی نشان میدهد اگر ما در معرفی فرهنگ و تاریخمان فعال باشیم، مخاطبان جهانی نیز آمادهاند تا تصویر تازهای از ایران ببینند و بازگو کنند و یا بازتاب دهند.
او در ادامه افزود: تصویر جاری و مخدوش امروز، نیازمند تدوین روایت اصیل و بومی است و ایرانشناسی خاستگاه این روایتپردازی بهشمار میآید. پژوهشها و مطالعات ایرانشناسانه وقتی با دیدی واقعبینانه و عشق به حقیقت همراه شوند، میتوانند چهرهای واقع بینانهتر و کاملتر از ایران به جهان ارائه دهند. هر مقاله علمی درباره دستاوردهای علمی و ادبی ایرانیان، هر کتابی که حکمت ایرانی را شرح دهد، هر نمایشگاهی که هنر و تاریخ ما را معرفی کند، گامی است در جهت ترسیم روایتی که از درون برمیخیزد نه از بیرون.
رئیس بنیاد ایرانشناسی ادامه داد: به بیان دیگر، ایرانشناسی پلی است میان ایرانِ بهمثابه یک تمدن جامع از یک طرف و افکار عمومی جهان از طرف دیگر؛ پلی که از خلال آن میتوانیم روایت خود را به زبانهای گوناگون منتقل کنیم و ذهنها را با واقعیت ایران آشنا سازیم.
ابوریحان بیرونی یک ایرانشناس بود که درباره فرهنگ و سرزمین ایران پژوهش میکرد؛ ناصر خسرو با سفرنامه و اندیشههایش بخشی از ایران را شناخت و به ما شناساند؛ فردوسی با گردآوری اساطیر ملی ایران و سعدی با بازتاب حکمت و اخلاق ایرانی در کلام شیوا، هر کدام ایرانشناسانی بودند که پیش از ابداع اصطلاح «ایرانشناسی»، گوهر ایران را به آیندگان منتقل کردند دکتر صالحی افزود: اما برای آنکه ایرانشناسی بتواند چنین رسالت بزرگی را در روزگار کنونی ایفا کند، خود نیازمند نوسازی و نگاهی نوین است. ایرانشناسی سنتی که زمانی بر مطالعات محدود تاریخی یا زبانشناختی متمرکز بود، اکنون باید همگام با مقتضیات جهان امروز پیش برود. نخست، ایرانشناسی باید «بهروز» شود؛ به این معنا که حوزههای تازه را در بر گیرد و روشهای نوین را بهکار بندد. ایران معاصر با پیچیدگیهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خاص خود مواجه است که فهم هر کدام آن مستلزم بهکارگیری دانش ایرانشناسی در پیوند با علوم دیگر است. ایرانشناسی امروز باید میان رشتهای باشد؛ تاریخ را در کنار جامعهشناسی و علوم سیاسی مطالعه کند، فرهنگ و هنر و تعاملات اجتماعی را در پیوند با اقتصاد خلاق و ارتباطات جهانی ببیند، و حتی از ظرفیت هوش مصنوعی و فناوری اطلاعات برای گردآوری و تحلیل اطلاعات فرهنگی بهره گیرد. بدین ترتیب، ایرانشناسی از چارچوب کلاسیک خود فراتر میرود و به ابزاری تبدیل میشود برای فهم عمیق ایران در متن جهان امروز.
او گفت: دوم آنکه ایرانشناسی باید «بینالمللی» شود. ما نیاز داریم که این حوزه را از انزوا درآوریم و به عرصه جهانی بیاوریم. ایرانشناسی زمانی میتواند روایت ایران را به جهان منتقل کند که خود بخشی از جریان جهانی دانش و فرهنگ باشد. این یعنی چه؟ یعنی اینکه مراکز و پژوهشگران ایرانشناسی در داخل کشور باید تعامل فعال با همتایان خود در سراسر دنیا داشته باشند؛ تبادل دانشجو و استاد، برگزاری همایشهای بینالمللی و مشارکت در پروژههای پژوهشی مشترک با دانشگاهها و مؤسسات خارجی. همچنین آثار ایرانشناسی باید به زبانهای زنده دنیا منتشر شود تا مخاطبان جهانی را بهطور مستقیم مخاطب قرار دهد. اگر محقق ایرانی به زبان فارسی پژوهشی ارزشمند انجام دهد، باید شرایطی فراهم شود که برگردان انگلیسی، عربی، فرانسوی یا هر زبان دیگری از آن منتشر شود و به همان نسبت، یافتههای پژوهشگران غیرایرانی درباره ایران ترجمه و در داخل بازتاب داده شود. این تبادل دوسویه باعث میشود ایرانشناسی از یک گوشه تخصصی بیرون آید و به موضوعی در دسترس و جذاب برای افکار عمومی جهان بدل شود.
رئیس بنیاد ایرانشناسی با تاکید بر اینکه «نباید از نقش ایرانیان دور از وطن غافل شویم»، افزود: میلیونها هموطن ما در گوشه و کنار دنیا زندگی میکنند که هر یک میتوانند سفیر فرهنگ و هویت ایرانی در میان جامعهٔ میزبان خود باشند. پیوند میان ایرانشناسی و جامعهٔ مهاجر ایرانی میتواند به انتقال بهتر روایت ایران کمک کند؛ چراکه این فرزندان ایران که با دو فرهنگ متفاوت انس گرفتهاند، پلی زنده میان سرزمین مادری و جهان پیرامونشان به شمار میروند.
وی ادامه داد: هنگامی که یک پزشک، استاد دانشگاه یا هنرمند ایرانی در اروپا، آمریکا یا آسیا درباره پیشینه و رسوم سرزمین مادریاش برای همکاران و دوستان خود سخن میگوید، در واقع مشغول نوعی ایرانشناساندن غیررسمی اما مؤثر است که میتواند تصورات نادرست نسبت به کشور را اصلاح کند. ایرانشناسی نوین باید قدر این سرمایههای انسانی را بداند و زمینه تعامل نزدیکتر با ایرانیان برونمرزی را فراهم سازد، تا روایت ایران هرچه واقعیتر و عمیقتر به گوش جهانیان برسد.
صالحی گفت: شاید در گذشته تصور میشد ایرانشناسی بیشتر کاری است که غربیها درباره ایران انجام میدهند؛ گویی ما خود موضوع مطالعه دیگران بودهایم. اما زمان آن رسیده که این ذهنیت را با جدیت بیشتری تغییر دهیم. ایران باید کانون و محور ایرانشناسی باشد، نه صرفاً موضوع آن. چنانکه بسیاری از اندیشمندان خود ما در طول تاریخ، ایرانشناسانی حقیقی بودهاند.
وی ادامه داد: اگر ایرانشناسی را شناخت علمی و عمیق ایران تعریف کنیم، پس ابوریحان بیرونی یک ایرانشناس بود که درباره فرهنگ و سرزمین ایران پژوهش میکرد؛ ناصر خسرو با سفرنامه و اندیشههایش بخشی از ایران را شناخت و به ما شناساند؛ فردوسی با گردآوری اساطیر ملی ایران و سعدی با بازتاب حکمت و اخلاق ایرانی در کلام شیوا، هر کدام ایرانشناسانی بودند که پیش از ابداع اصطلاح «ایرانشناسی»، گوهر ایران را به آیندگان منتقل کردند. این میراث اکنون به ما رسیده و بر عهده ماست که آگاهانه و سازمانیافته تداومش دهیم.
رئیس بنیاد ایرانشناسی گفت: ایرانشناسیِ امروز باید در خدمت آینده باشد. نوسازی و بینالمللیسازی این حوزه در نهایت به آن معنی است که رویکردی راهبردی به ایرانشناسی داشته باشیم. یعنی ایرانشناسی را نه صرفاً یک رشته دانشگاهی، بلکه بهمنزله یک سرمایه فرهنگی و ملی ببینیم که میتواند مسیر آینده را هموار کند. با بهرهگیری از این سرمایه، روایت ایران را در جهان تصحیح و تقویت میکنیم و این کار تبعات مثبتی خواهد داشت. تصویر صحیحتر از ایران میتواند سوءتفاهمها را کاهش، زمینه گفتوگو و تعامل فرهنگی را میان ملتها گسترش و حتی نفوذ و اعتبار معنوی ایران را در دنیا افزایش دهد. وقتی جهانیان ایران را با شعر حافظ و مولوی، با معماری ایرانی، با اندیشههای خیام و ابنسینا، با هنر اصیل و نوآوریهای علمیاش میشناسند، روایت یکسویهٔ تقابل و تهدید و تحریم و فشار، خودبهخود رنگ خواهد باخت. بهجای ایرانهراسی، احترام و کنجکاوی جایگزین میشود و این خود سرمایهای گرانبها در روابط بینالملل است.
وی افزود: البته منظور آن نیست که ایرانشناسی را به ابزاری تبلیغاتی فروبکاهیم؛ بلکه باید بگذاریم حقیقت و جذابیت ذاتی فرهنگ ایران از خلال پژوهشهای متقن و روایتهای سنجیده رخ بنماید. ایرانشناسی اگر درست انجام گیرد، بهطور طبیعی نقش سفیر فرهنگی ایران را ایفا خواهد کرد، بیآنکه به شعارگویی یا اغراق نیازی داشته باشد. چرا که پشتوانهاش هزاران سال اندیشه، هنر و تجربه یک ملّت کهن است و هرگوشهاش داستانی شنیدنی برای جهان دارد.
دکتر صالحی ادامه داد: اکنون ما در جهانی بهسر میبریم که مسابقه روایتها در جریان است؛ هر ملّتی میکوشد روایت خود را از هویت و جایگاهش در تاریخ و جهان، به کرسی بنشاند. اگر ما در این میدان غایب باشیم، دیگران روایت خود را به جای ما تثبیت خواهند کرد. پس باید هوشمندانه و با دوراندیشی، ایرانشناسی را به مثابه یک راهبرد فرهنگی در نظر بگیریم. با تربیت نسل جدیدی از ایرانشناسان پویا و چندجانبهنگر، با حمایت از کرسیهای ایرانشناسی در دانشگاههای معتبر جهان، و با بهرهگیری از ظرفیت رسانهها و فناوریهای نوین برای انتشار دستاوردهای این حوزه، میتوانیم صدای روایت اصیل ایران را رساتر کنیم.
رئیس بنیاد ایرانشناسی گفت: ایران برای ما تنها خاک و آب و نفت و گاز نیست؛ ایران پیش از هر چیز یک اندیشه و یک پدیده است، یک داستان ماندگار که نسلبهنسل نقل شده و هر بار فصلی تازه به آن افزوده گشته است. ایرانشناسی هنر و علمِ تداوم بخشیدن به این داستان به زبان روز دنیا است. اگر فردوسی در زمانه خود با بیان اسطورهها و تاریخ، ایران را از گزند فراموشی رهانید، امروز بر دوش ایرانشناسان است که با روشنگری علمی و همت فرهنگی، روایت ایران را از تحریف و یکسونگری برهانند. آیندهٔ ایران تا حد زیادی به همین روایت بستگی دارد؛ روایتی که ما میسازیم.
دکتر صالحی افزود: ایران یک اندیشه است؛ اندیشهای که باید شناخته، پرورده و به زیبایی بیان شود. ایرانشناسی همان ابزار و آینهای است که این مهم را امکانپذیر میسازد. پس بیایید به ایرانشناسی به مثابه یک وظیفهٔ ملّی و در عین حال در افقی جهانی بنگریم؛ پلی میان گذشته و آینده و میان ما و جهان. بنابراین باید ایران را چنانکه شایستهٔ حقیقت اوست، به جهان امروز و فردا معرفی کنیم.
کد خبر 6439828

-
شنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۶:۴۹:۱۳
-
۶ بازديد
-

-
کرمان رصد
لینک کوتاه:
https://www.kermanrasad.ir/Fa/News/716425/