مردم نقطه قوت سید بودند
مقالات
بزرگنمايي:
کرمان رصد - فرهیختگان /متن پیش رو در فرهیختگان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
حانیه قاسمیان| در سلسله ترورهای اسرائیلی علیه رهبران مقاومت لبنان در پاییز امسال، یکی از شخصیتهای مهم حزبالله یک تا دو بار هدف ترور نافرجام قرار گرفت. وفیق صفا، یکی از مقامات ارشد حزبالله لبنان و رئیس واحد ارتباط و هماهنگی این سازمان از اواخر دهه 1980 است. در طی 40 سال سفر او با حزبالله از آغاز، او همواره ارتباطی بدون واسطه با شهید نصرالله داشت. از سوی سید شهید، مسئولیت سرویسهای امنیتی و مدیریت روابط حزبالله در سیاست لبنان به او تفویض شده بود. در اصطلاحات سیاسی لبنان، گاهی از او بهعنوان «وزیر دفاع» حزبالله یاد میشود.
وفیق صفا یکی از چهرههای دیپلماتیک حزبالله لبنان است که شهید نصرالله مأموریتهای مهمی نظیر سفر به امارات و مذاکره برای آزادی شهروندان لبنانی مرتبط با حزبالله که در امارات بازداشت شده بودند، به او داده بود.
وفیق صفا روز سهشنبه هفته گذشته برای یک مصاحبه اختصاصی که اولین مصاحبه او بعد از عملیات ترور ناموفق علیه او محسوب میشود، در شبکه المیادین در بیروت حاضر شد و به مناسبت تشییع سید شهید از تجربه معاشرتش با سید در طی 40 سال گفت. متن مصاحبه به فارسی برگردانده شده است.
به این مصاحبه از مجموعه «دیدارهای سید امّت» خوش آمدید. در چهارچوب پوشش شبکه المیادین از مراسم تشییع دبیرکل حزبالله، شهید سیدحسن نصرالله، به بررسی پشت پردهها میپردازیم. در این گفتوگو با حاج وفیق صفا، مسئول واحد ارتباط و هماهنگی حزبالله، که از همراهان و رازداران شهید سیدحسن نصرالله بوده است، همراه خواهیم بود.
توافق شده بود که این مصاحبه را از آغاز شروع کنیم، اما شما میخواهید از وداع آغاز کنید. چرا از آخرین سخنرانی وداع سیدحسن نصرالله قبل از شهادتش؟
بسم الله الرحمن الرحیم. حقیقتاً این یک موقعیت اندوهبار است و من بسیار از خودم خجالت میکشم. من کسی بودم که از او درخواست کردم که درباره شهادت و وفاتش صحبت کند. زمانی که درباره وضعیت اسرا در آخرین مراحلشان صحبت کردم، گفتم که این اسرار را دبیرکل فاش خواهد کرد، چراکه اینها متعلق به اوست. هرگز تصور نمیکردم روزی من و برادرانم در مقامی بنشینیم و درباره سیدحسن نصرالله به عنوان شهید امّت، مقدسترین، اصیلترین و شریفترین انسان، سخن بگوییم. او که دارای ویژگیهای بسیاری بود، رهبر مهربانی که با تمام اقتداری که داشت، در عین حال متواضع بود و با وجود قدرتی که در اختیار داشت، فردی فروتن بود. او انسانی مهربان و دلسوز نسبت به همه مردم بود. آخرین سخنرانیهای او بدون شک وصیتنامه سیاسیاش بود، بهویژه سخنرانیهای اخیرش در نبرد «طوفان الاقصی». این سخنان، وصیتی سیاسی برای همه سطوح، چه در سطح افراد، جوامع، حزبالله، مردم، محیط پیرامونی، مقاومت، امّت و همه مسلمانان و اعرابی بود که زیر پرچم مبارزه با اسرائیل قرار دارند.
![]()
آخرین تماس شما با سید چه زمانی بود؟
آخرین تماس من با سید، مربوط به روز «پیجر» بود. آن تنها روزی بود که جرئت نکردم با او تماس بگیرم.
چرا؟
به دلیل وضعیتی که او در آن قرار داشت، وضعیت روحیای که او در آن بود. او قطعاً مردی شجاع، جسور و قهرمان به تمام معنا بود، اما وقتی موضوع به مقاومت، مبارزان و مجاهدان مربوط میشد، این مسئله برایش در اولویت مطلق قرار داشت. او معتقد بود کسانی که چشمانشان را از دست دادهاند یا انگشتانشان قطع شده است، دچار اندوهی بزرگ شدهاند. اما با وجود تواضع، مهربانی و لطافتش، همان شب و در ساعات پایانی، با من تماس گرفت تا از حال پسرم جویا شود که از ناحیه چشمان و دستانش مجروح شده بود. این آخرین مکالمه شخصی ما بود.
آیا پیش از شهادتش، تماسی بین شما رد و بدل شد؟
بله، دو روز قبل از شهادتش، آخرین تماس را داشتیم. ما در حال انتقال پیامی درباره وضعیت موجود به او بودیم. سبحانالله، او گفت: «پاسخ را به تو خواهم داد، منتظر جواب من باش.» و من هنوز منتظر آن پاسخ، ای سید! آخرین دیدار ما تقریباً دو ماه قبل از شهادتش بود. این دیدار درباره مسائل داخلی بود. حتی در دوران جنگ، او از موضوعات داخلی غافل نبود، از جمله موضوع انتخابات ریاستجمهوری، روابط با جریان ملی آزاد و برخی مسائل مرتبط با متحدان.
شما از 40 سال همراهی با سیدحسن نصرالله سخن میگویید. راز او چه بود؟ آیا سید رازی داشت؟
ببینید، سید اسراری دارد. نخستین و مهمترین راز او، رابطهاش با خداوند بود. این چیزی نیست که بهعنوان سخن ادبی بگویم، بلکه حقیقتی است که همه برادرانی که با سید نشست و برخاست داشتند، آن را لمس کردهاند. محبت خداوند در او متجلی بود. خداوند به حضرت موسی فرمود: «وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی» (تو را برای خودم برگزیدم). ما احساس میکردیم که سیدحسن نصرالله برای این حزب و این امّت آفریده شده است. در آیهای دیگر آمده است: «وَأَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّهً مِنِّی» (و محبت خویش را بر تو افکندم). این محبت خداوند نسبت به سید آشکار بود. ویژگیهایش، از مهربانی گرفته تا تواضع، اخلاص، فداکاری و صداقت، همه در او تجلی یافته بود.
آیا شخصیت سیدحسن نصرالله جاذبه خاصی داشت؟
بدون شک! شخصیت او دارای سحری بود که دیگران را مجذوب میکرد. بسیاری از سیاستمدارانی که با او ملاقات میکردند، وقتی روبهرویش مینشستند، دچار لکنت زبان میشدند و نمیتوانستند بهراحتی سخن بگویند. جالب اینجاست که سید خودش به آنها کمک میکرد و میگفت: «راحت باشید، طبیعی است.» حتی به آنها آب میداد تا آرام شوند.
آیا سید لحظات خاصی با خداوند داشت؟
بله، او خلوتهایی با خداوند داشت. یک بار برای مردم این موضوع را بیان کرد. او با مردم بسیار صریح، شفاف و بیپرده بود. هر آنچه انجام میداد و میاندیشید، با مردم در میان میگذاشت. او همیشه میگفت: «اگر احساس میکنید از خدا دور شدهاید، زمانی را به تنهایی بگذرانید و با خدا بدون هیچگونه واسطهای سخن بگویید. نیازی نیست به زبان فصیح صحبت کنید، فقط با او مستقیماً صحبت کنید.»
آیا احتمال دارد که در آینده برخی اسرار از سید فاش شوند؟
انشاءالله بله؛ و این موضوع بهخصوص در خانواده او اهمیت دارد، زیرا آقای جواد به این مسئله علاقهمند است. در مورد رابطه مردم و سید، برخی میگویند که اسرائیل میدانست نقطهضعف سید، مردم است، اما این نقطهضعف نیست، بلکه نقطه قوت است. من اولین بار در سال 1996 سخنان سید را شنیدم. معادله اصلی، معادله حفاظت از غیرنظامیان بود، زیرا مردم این معادله را در جنگ آوریل ثابت کردند و سپس ادامه یافت. این اولین معادلهای بود که حزبالله و سید برای مقاومت پایهگذاری کردند؛ حفاظت از غیرنظامیان. بنابراین، اگر شما غیرنظامیان را بمباران نکنید، ما هم این کار را نمیکنیم. اما اسرائیل بهطور کلی تمام جامعه خود را درگیر جنگ میداند. این اولین نقطه، اولین معادله و اولین بازدارندگی در برابر اسرائیل بود که بر محور غیرنظامیان، یعنی بر محور مردم استوار بود. سپس دوران آزادسازی آمد که مردم ستون فقرات آن بودند. ما شاهد حضور گسترده مردم در آن دوران بودیم، و امروز تاریخ تکرار شد. در هفتههای گذشته، دو ماه پس از آغاز آتشبس، دیدیم که مردم چگونه به خیابانها آمدند، درست همانگونه که در سال 2000 اتفاق افتاد و اکنون در سال 2025 نیز تکرار شد. مردم نقطه قوت سید هستند، به همین دلیل او همیشه به مسئولان، سازمان و برادران توصیه میکرد که به مردم توجه کنند، زیرا این حزب، حزب مردم است. اما منظور من از «نقطهضعف» از دیدگاه اسرائیل این است که شاید پس از چندین ضربه سنگین به حزبالله، تصمیم به گسترش درگیری یا راهاندازی یک جنگ گرفت. سیدحسن نصرالله همواره به کل لبنان و مردم فکر میکرد، بهویژه به محیطهایی که مستقیماً تحت تأثیر حملات قرار میگیرند و این دقیقاً همان چیزی است که در جنگ اکتبر رخ داد. اسرائیل متوجه شد که سیدحسن نصرالله به دنبال جنگ نیست. همانطور که اشاره کردید، دلیل اصلی این تصمیم، مردم بودند. او نمیخواست مردم آواره شوند، خانههایشان ویران شود یا منافعشان آسیب ببیند. او همیشه میگفت: «زمانی که اسرائیل به لبنان حمله کند، ما پاسخ خواهیم داد.» یعنی حزبالله بهصورت پیشدستانه حمله نمیکند، اما وقتی اسرائیل از بین بردن سید را هدف قرار داد، این مسئله باعث شد اسرائیل با شدت بیشتری وارد جنگ شود. همه ما میدانیم که اگر اسرائیل موفق به هدف قرار دادن سیدحسن نصرالله میشد، آن را بهعنوان یک پیروزی بزرگ در جنگ تلقی میکرد. زیرا او رهبر این نبرد، رهبر جنگ و رهبر این امت است و اگر اسرائیل بتواند او را ترور کند، معتقد است که مسیر جنگ را تغییر داده است. به همین دلیل، اسرائیلیها اهداف خود را افزایش دادند. هدف اولیه آنها بازگرداندن شهرکنشینان به شمال بود، اما سپس هدف بزرگتری را دنبال کردند؛ ضربه زدن به قدرت نظامی حزبالله و در نهایت، هدف نهایی آنها نابودی حزبالله بود. متأسفانه، نتانیاهو و دیگران با برخی جناحهای داخلی لبنان تماس گرفتند و از آنها درخواست اطلاعات کردند.
آیا شما اطلاعاتی در این زمینه دارید؟
اطلاعاتی که در رسانهها منتشر شده، بهراحتی در دسترس است، اما اطلاعات جدیدی نداریم. اسرائیلیها برخی جناحهای لبنانی را خطاب قرار دادند و از آنها درخواست همکاری کردند، اما خوشبختانه هیچکدام پاسخ مثبتی ندادند. حزبالله و سیدحسن نصرالله، شهید این امت و رهبر این امتاند.
آیا تغییری در جایگاه دبیرکل حزب ایجاد شده است؟
قطعاً تغییر بزرگی رخ داده است. شخصیت سیدحسن نصرالله، ویژگیهایی که دارد؛ و همچنین شرایط سیاسی، امنیتی و میدانی، همه باعث شدند که اکنون با یک رهبر بزرگ روبهرو باشیم. این مقاومت همواره رهبرانی داشته است که به شهادت رسیدهاند، از جمله سیدعباس موسوی، شیخ راغب حرب، عماد مغنیه، مصطفی بدرالدین و بسیاری دیگر از فرماندهان. وقتی جنبشی چنین رهبرانی را از دست میدهد و همچنان به مسیر خود ادامه میدهد، این نشان از یک مسیر پرقدرت و پایدار دارد.
سید حسن نصرالله با حزبالله چه کار کرده است؟
سیدحسن نصرالله امروز حزبالله را بخشی از امت قرار داده و بخشی از امت نیز حزبالله است. به همین دلیل همیشه میگفت که اگر شما میخواهید حزبالله را از بین ببرید، باید مردم را از بین ببرید، چون در این صورت شما حزبالله را از بین بردهاید. این قدرت حزبالله است و به همین دلیل او همیشه بر استفاده از کلمه حزب مردم تأکید میکرد. مرحوم سید عباس رضواناللهعلیه به مردم میگفت که چگونه حزب باید با مردم در هم آمیخته شود و به آنها خدمت کند. از اینجا بود که این شروع شد، که حزب باید در میان مردم حضور داشته باشد و برای خدمت به آنها با چشم و دل بیمنت به مردم خدمت کند، زیرا این مردم، خانواده و جامعه ما هستند. سیدحسن نصرالله اجازه داد که حزبالله با مردم تعامل کند و به آنها نزدیک شود، به طوری که مردم برای او مقدس شدند. بنابراین، وقتی چیزی پیش میآمد، مردم به تظاهرات میپرداختند یا اتفاقی برای مردم میافتاد، سیدحسن نصرالله بسیار ناراحت میشد و این موضوع را به خود مربوط میدانست.
رابطه سید با مردمش را برایمان باز کنید.
سیدحسن نصرالله سه کار مهم انجام داد. اول اینکه مردم را جمع کرد و آنها را تبدیل به حزبی متعهد و وفادار کرد، از متدینها تا غیرمتدینها، و به مردم عقیده حزبالله را منتقل کرد که بر اساس عزت، شرف، کرامت، مطالبه حقوق و عدم تسلیم بودن استوار است. این کار باعث شد که مردم خود را در چهارچوب حزبالله ببینند. دومین کار، ساختاردهی سازمانی حزبالله بود. سیدحسن نصرالله در این زمینه بسیار موفق بود و حزبالله را از نظر سازمانی و بهویژه از نظر ساختاری، نظامی و امنیتی بسیار توسعه داد تا به جایی که امروز شاهد آن هستیم. سومین کار، پرورش و ساختن رهبران بود. سیدحسن نصرالله به عنوان دبیرکل و همچنین فرمانده نیروهای مسلح، به ساختن رهبران از طریق ارتباط مستقیم و جلسات حضوری توجه ویژه داشت. دو نمونه از ساختن رهبران را میتوان ذکر کرد. اولین نمونه، سیدهاشم صفیالدین رحمتاللهعلیه بود که گفته میشود او همه وجود خود را وقف سیدحسن نصرالله کرد. ایشان با دلسوزی، علم و فکر خود از او حمایت کرد و او را به ردههای بالاتر حزبالله رساند. سید هاشم صفیالدین با هدایت سیدحسن نصرالله در سطوح مختلف حزب آموزش دید، از فرهنگ بیروت به مناطق دیگر و حتی به کارهای اجرایی رسید و در نهایت آماده بود که پس از سیدحسن نصرالله مسئولیت دبیرکلی حزبالله را بر عهده گیرد. پس از شهادت سید حسن نصرالله، همه ما فکر میکردیم که او به زودی جانشین خواهد شد، اما متأسفانه او به شهادت رسید و پس از آن انتقال دبیرکلی حزبالله به راحتی و بدون وقفه انجام شد. حزبالله آماده است تا رهبران جدیدی در سطح نظامی پرورش دهد، مشابه آنچه که در گذشته برای حاج عماد و سیدحسن نصرالله وجود داشت.
حزبالله به معنای سیدحسن نصرالله است، بنابراین پس از شهادت ایشان، سوال این است که آیا حزبالله همچنان یک قدرت منطقهای خواهد بود؟
همانطور که سیدحسن نصرالله میفرمود، حزبالله به شخص وابسته نیست؛ حزبالله یک نهج است، یک پروژه است، یک سازمان است، یک امت است که به شخص خاصی وابسته نیست. به همین دلیل، حضرت سیدحسن نصرالله رهبرانی را از خود به جا گذاشت که یکی از آنها سیدهاشم صفیالدین بود. بعد از سیدهاشم، طبیعی بود که دبیرکل حزب که حامل آرمانها و ایدههای حزبالله است، این مسئولیت را بر عهده بگیرد. این امانت اکنون در دست فردی امین قرار دارد. شیخ نعیم در طول این سالها معاون حضرت سید بوده و رابطهای بسیار نزدیک با ایشان داشته است. شیخ نعیم شعار «وفاداری به عهد» را مطرح کرده است. بنابراین حزبالله به حیات خود ادامه خواهد داد. حضرت سید و سید هاشم رفتند، اما رهبران بزرگ دیگری برای ما باقی ماندند. اکنون شیخ نعیم و برادرانش در مسیر رهبرانه قرار دارند و حزبالله همچنان به فعالیت خود ادامه خواهد داد. این حزبی که پیشتر یک قدرت منطقهای بود، اکنون این قدرت بازگشته و حتی بیشتر از گذشته در سطح داخلی حضور خواهد داشت. البته در حال حاضر حرکاتی به سمت تقویت داخل در حال انجام است تا این مرحله را پشت سر بگذاریم، اما در سطح منطقهای، غزه هنوز در کانون توجه است. یمن، عراق، ایران و حزبالله همچنان حضور دارند و تمرکز فعلی بر روی داخل است، ولی شعله منطقهای همچنان روشن است.
چون صحبت کردیم که تمرکز بر داخل است، بیایید در مورد این بعد که سید حسن نصرالله به آن بسیار اهمیت میداد، صحبت کنیم که بعد ملی است و لزوم تمرکز بر عمق لبنانی حزبالله. قبل از اینکه وارد جزئیات شویم، این صدا را از سید حسن نصرالله پخش خواهیم کرد که در مورد این جنبه و دقت بر بعد ملی لبنانی صحبت میکند.
«در حزبالله پس از این تجربه، ما متعهدتر از همیشهایم، اولاً از نظر باور به مسیرها و گزینههایمان و همچنین متعهدتر به صلح داخلی، همزیستی مشترک، حمایت از دولت، مؤسسات دولتی، ارتش لبنان، نیروهای امنیتی، وحدت ملی و همکاری بین لبنانیها با وجود اختلافات، خصومتها و تفاوتها در شرایط منطقهای. ما همیشه بیشتر از گذشته بر این صلح، امنیت، ثبات و شکوفایی تأکید خواهیم کرد و همچنین همانطور که در گذشته انجام دادهایم، مبنای تمامی دوستیها و روابط خود را به نفع لبنان و نه به ضرر لبنان خواهیم گذاشت.»
سیدحسن نصرالله بسیار بر لبنانی بودن حزبالله تأکید داشت و به لبنان بسیار اهمیت میداد. یک تعمیم صادر کرد برای تمامی واحدهای حزبالله که پرچم لبنان باید در کنار پرچم حزبالله در داخل مراکز عمومی و خصوصی قرار گیرد. اهمیت این کاری که سید حسن نصرالله بر آن تأکید داشت برای حزبالله این است که میخواست بگوید حزبالله لبنانی است و از این محیط و از این لبنان است. ما به ولایت فقیه ایمان داریم، بدون شک به ولایت فقیه و ولایت امام خمینی رحمهالله علیه، اما در نهایت ما در جمهوری لبنان زندگی میکنیم که دارای پرچم لبنان، قانون و دستور لبنان و قوانین لبنانی است که ما به آنها احترام میگذاریم. سید حسن نصرالله برای اینکه پرچم لبنان در کنار پرچم حزبالله باشد بسیار اهمیت قائل بود و میخواست به مقاومت بگوید که پرچم حزبالله و پرچم لبنان را کنار هم قرار داده و به آن احترام بگذارند. این چیزی است که در جرود و در غیر جرود انجام میشد، ولی در جرود بیشتر تجلی داشت چون تقریباً این یک عملیات مشترک با ارتش لبنان بود. بنابراین مجاهدان زمانی که پرچم را میگذاشتند، به آن احترام میگذاشتند. این نشاندهنده تعلق به وطن است و این تعلقی است که آقای سید آن را ایجاد کرد و در حزبالله تثبیت کرد که ما به لبنان به عنوان وطن نهایی همه فرزندان آن ایمان داریم.
سیدحسن نصرالله در سیاست لبنان مکتبی جدید ایجاد کرد. سیاست لبنان این چیزی است که بر اساس منافع متقابل ساخته شده است و همانطور که گفته میشود، در سیاست دین وجود ندارد؛ اما سیدحسن نصرالله میخواست یک مکتب و یک اثر جدید و مفهوم جدید از سیاست به جا بگذارد که بر وفا، صداقت و امانت تأکید داشت.
یکی از تجلیات این موضوع که به طور واقعی و عملی تحقق یافت، زمانی بود که رئیسجمهور میشل عون به ریاستجمهوری وعده داده شد و در واقعیت، او به مدت دو سال و نیم مقاومت کرد. سیدحسن پیشنهادهای بسیاری دریافت کرد، اما هیچکدام را نپذیرفت و همچنان بر وعده خود پافشاری کرد تا در نهایت میشل عون به ریاستجمهوری رسید. این وفاداری او به وعدهاش بود که باعث موفقیتش شد. همانطور که خود بارها گفته بود، او به وعدههایش وفادار است و حتی در بین عموم اسرائیلیها نیز گفته میشود که مردم به سیدحسن بیشتر از رهبران خود اعتماد دارند.
در موضوع دیگر، میشل عون وعدهای از سوی سیدحسن نصرالله دریافت کرد، اما پس از شهادت سیدحسن، او از صحنه خارج شد. ما با رئیسجمهور میشل عون صحبت کردیم و یادم میآید صحنهای از مارمخلیل و تفاهمی را که در آنجا شکل گرفت. چرا این مکان انتخاب شد و چه کسی آن را انتخاب کرد؟ توافق مارمخلیل در این زمینه نشان میدهد که حزبالله قصد داشت با تمام گروههای داخلی لبنان تعامل داشته باشد و ژنرال عون هم تمایل داشت که با حزبالله همکاری کند. حزبالله که در خارج از لبنان به عنوان یک گروه نظامی شناخته شده بود، زمانی که رئیسجمهور میشل عون خطابههای سیدحسن نصرالله را شنید، به نظر میرسید که به او جذب شد و احساس راحتی بیشتری با او پیدا کرد. از این رو، او دو کمیته را برای مشاوره درباره چگونگی انجام توافق و تفاهم تشکیل داد. در حقیقت، آنچه که به دست آمد تفاهم بود نه توافق کامل. در این تفاهم، چند موضوع به نتیجه رسید، اما سه مسئله باقی ماند که هیچکدام به نتیجه نرسید.
در این شرایط، سیدحسن نصرالله بر این باور بود که باید با رئیسجمهور عون دیدار کند تا مسئله حل شود. او به این امر اطمینان کامل داشت، زیرا میدانست با این اقدام، بهراحتی توافق و اطمینان حاصل خواهد شد. انتخاب مکان ملاقات نیز بهدلیل مسائل امنیتی برای سیدحسن نصرالله مهم بود، به همین خاطر ترجیح داد ملاقات در جایی انجام شود که رمزی و محترم باشد. از آنجا که مارمخلیل در سطح مسیحی اهمیت ویژهای داشت و از نظر دینی نیز نماد احترام به دیگران بود، این مکان برای دیدار انتخاب شد. در این دیدار، سیدحسن نصرالله خواست که فقط با ژنرال عون ملاقات کند و این ملاقات ممکن است نیمساعت یا سهربع ساعت طول کشیده باشد. پس از این دیدار، کمیتهها اعلام کردند که تفاهم حاصل شده است.
یکی از نکات مهم که سیدحسن نصرالله بهشدت بر آن تأکید داشت، حمایت و حفاظت از ارتش لبنان بود. او معتقد بود ارتش لبنان باید تأمینکننده امنیت داخلی، ثبات و حفظ کیان کشور باشد. به همین دلیل او از فرماندهان، افسران و سربازان ارتش لبنان که در مناطق مختلف کشور خدمت میکردند، قدردانی کرد. همچنین ارتش لبنان را بخشی از معادلهای میدانست که تحت عنوان «ارتش، ملت، مقاومت» شناخته میشود و این معادله برای لبنان حیاتی بود، بنابراین سیدحسن نصرالله همواره بر اهمیت حفظ ارتش، صلح داخلی و مقاومت تأکید میکرد.
ما بهعنوان مسئول واحد ارتباط و هماهنگی در حزبالله، پیامهای زیادی از طرف سیدحسن نصرالله ارسال کردهایم و بسیاری از افراد تمایل دارند جزئیات بیشتری درباره فعالیتها و رویکردهای رهبری حزبالله بدانند. یکی از مهمترین نقاط در این مسیر، مسئله ترسیم مرزهای دریایی بود. در این خصوص هیچکس نمیتوانست باور کند که اسرائیل با لبنان ترسیم مرزها را انجام دهد، اما مقاومت لبنان با استفاده از سه پهپاد، اسرائیل را مجبور به مذاکره و ترسیم مرزها کرد. اگر از کسانی که در این پرونده کار کردهاند بپرسید، همه تأکید میکنند تنها مقاومت بود که توانست اسرائیل را به مذاکره وادار کند. سیدحسن نصرالله در مورد این سه پهپاد گفته بود که یکی از آنها را عمداً فرستادند تا اسرائیل آن را سرنگون کند، بهطوریکه این عمل برتری لبنان را در مذاکرات به اثبات رساند، بنابراین مقاومت بهعنوان یک عامل کلیدی در این مذاکرات شناخته شد. رئیسجمهور میشل عون و وزیر جبران باسیل نیز بر این نکته تأکید کردند اگر سلاح مقاومت نبود، هیچ توافقی در این زمینه بهدست نمیآمد.
اکنون و در این لحظه، آغوش حزبالله تا چه حد باز است؟
حضرت آقای سید قبلاً گفته بودند نمیتوان با دو نفر صحبت کرد؛ اسرائیلیها و آمریکاییها. اما زمان درحال گذر بود و موضوع اسرای لبنان و تبادل آنها مطرح شد. در اینجا صحبت از مذاکراتی است که در آنها رهبری حزبالله و شخصیت حضرت آقای سیدحسن نصرالله با انعطافپذیری و استفاده از فرصتهای موجود، نقش مهمی ایفا کردند؛ چرا که در آن زمان تلاشهایی برای آزادی شهید سمیر القنطار صورت میگرفت. اما مسائل دیگری نیز وجود داشت که اولویتها را تعیین میکردند و از آنچه که موجود بود، بهرهبرداری میشد. در این دو صحنه، استفاده از فرصتهای موجود و صحنه آزادی در فرودگاه بیروت، قبلاً گفتهام حضرت آقای سید کمیتهای برای مذاکره تشکیل دادند و آن را فاش کردیم؛ چراکه حاجعماد و سیدفقیه به شهادت رسیدند. وقتی گفتم فکر میکنم فردا شهید خواهیم شد، حضرت آقای سید جزئیات پشتپرده را بیان کردند، زیرا وقتی از من درباره پشتپردهها پرسیده شد، گفتم اینها جزء تصمیمات حضرت آقای سید است. درحقیقت، وی همیشه برای آزادی اسرای خود اهتمام داشتهاند. پس از آزادی در سال 2000، کوفی عنان به دیدار او در دبیرخانه آمد و دو کلمه گفت: «حضرت آقای سید، برو موضوع اسرای لبنان را حل کن». از آن روز به بعد، من گفتم ما هرگز اسرای خود را در زندان نخواهیم گذاشت. بعد از آن، بحثهای عملیاتی در مورد اسرای باقیمانده در زندانها مطرح شد و سپس عملیات آزادی در سال 2004 انجام شد. در آن زمان، ما بهعنوان کمیته میگفتیم میخواهیم تمام لبنانیها از زندانها آزاد شوند. اسرائیلیها با شرایط ما موافقت کردند که شامل زندانیان فلسطینی، عرب، زنان فلسطینی، آلمانیها و اجساد شهدای فلسطینی، عرب و شهدای حزبالله بود. اسرائیلیها با همه اینها موافقت کردند، به جز سمیر القنطار. پس از مشورت ما گفتیم نمیتوانیم معاملهای ناتمام داشته باشیم و پیشنهاد خود را به حضرت آقای سید ارسال کردیم. ایشان خواستار جلسهای با کمیته شدند و با ما نشستند. گفتند: «بچهها، به قسمت پر لیوان نگاه کنید.» در اینجا لیوان شکسته است، شما یک، دو، سه، چهار و پنج را گرفتید، اما سمیر القنطار را برای بعد گذاشتید. ما رفتیم و این کار را کردیم. این یک جشن ملی بود که در فرودگاه برگزار شد.
چه کسی مکان فرودگاه را انتخاب کرد؟
این در هماهنگی با حضرت آقای سید بود، زیرا ایده این بود که آنها را به اسرائیل بیاورند و از اسرائیل با صلیب سرخ بیاورند. این ایده حضرت آقای سید بود که فرودگاه را انتخاب کرد. ما چنین تجربهای نداشتیم.
آیا دولت لبنان هم حضور داشت؟
بله، دولت لبنان در آن زمان گفت که باید سه رأس دولتی در این مراسم حضور داشته باشند. از آن زمان پیامهایی ارسال کردیم و از رئیسجمهور درخواست کردیم. رئیسجمهور نیز گفت من اولین کسی خواهم بود که در این مراسم حضور خواهم داشت. این جشن که در فرودگاه برگزار شد، ایده حضرت آقای سید بود که با وجود خطرات امنیتی آن را به انجام رساند. ایشان معتقد بودند من معادلاتی ایجاد کردهام که اکنون حاکمند. این معادلات حاکم بر فرودگاه بودند و وقتی که صحبت از رئوس سهگانه شد، رئیسجمهور نبیه بری، رئیسجمهور شهید رفیق حریری و رئیسجمهور امیل لحود، رئیسجمهور در آن زمان، او درحقیقت پیشگام در این زمینه بود و گفت او خواهد آمد و استقبال خواهد کرد. اسرا که 20 سال در زندان بودند، این صحنه را به یاد داریم. سپس به وعده صادق رفتیم، زیرا ما هرگز اسرای خود را رها نخواهیم کرد.
اکنون سؤال این است که پس از تجاوز اخیر به لبنان، وضعیت اسرای ما چه خواهد شد؟
جناب آقای شیخ نعیم قاسم این موضوع را به تفصیل توضیح خواهند داد و ایدهای در این خصوص دارند. ایشان حرفهایی خواهند زد، اما من بعد از ایشان صحبت میکنم، یعنی به این معنا که از همان قاعده حضرت آقای سید پیروی خواهند کرد و به اسرای ما رسیدگی خواهند کرد و آنها را نخواهند گذاشت. ایشان میگوید: «ما اسرای خود را رها نخواهیم کرد.» قطعاً چه روشی، چه سبک کاری؟ اکنون ما از رئیسجمهور وعده داریم که در تاریخ 18 ماه جاری، خروج و آزادی اسرای ما خواهد بود و اگر این اتفاق نیفتد، حضرت آقای سیدنعیم قاسم موضعی در این خصوص خواهد داشت.
حالا میخواهیم درباره مسئله فلسطین صحبت کنیم. واقعاً حضرت حسن نصرالله پرچم مسئله فلسطین را بالا برده است؟
این مسئله در تمام سخنرانیهای او حضور داشته و تبدیل به یکی از اهداف حزبالله برای آزادی فلسطین شده است. حزبالله به این موضوع به عنوان یک مسئلهمحوری و اصلی نگاه کرده است. اما یکی از ویژگیهای حضرت این بود که برای این قضیه، خلاهایی برای رهبریها و برنامهریزیها ایجاد کرده و سیاستها و استراتژیهایی تدوین کرده است. درحقیقت، این فکر پس از آزادسازی جنوب لبنان در سال 2000 بیشتر شکل گرفت. انتفاضه فلسطین آغاز شد و مقاومت لبنان پیشرو در تعامل با گروههای فلسطینی بود. این گروهها شامل کتائب شهداء الاقصی، القسام و جهاد اسلامی بودند. حزبالله در ابتدا آموزشها و تجربیات مبارزاتی را به این گروهها منتقل کرد و در ادامه به تأمین سلاح برای آنها پرداخت. درطول این مدت، رابطه حزبالله با گروههای فلسطینی بهویژه حماس تقویت شد، بهویژه در زمینههای امنیتی و نظامی.
هدف حزبالله این بود که درنهایت در قدس نماز بخواند. حضرت نصرالله در این باره گفته بود امیدوار است روزی در قدس نماز بخواند و این امید بهطور حتم محقق خواهد شد. در رابطه با لبنان، باید به نکاتی اشاره کنیم، اما مهمترین نکته در لبنان، رابطه دوجانبهای است که بین حزبالله و رئیسجمهور نبیه بری وجود دارد. حضرت نصرالله رئیسجمهور بری را بهعنوان «برادر بزرگتر» خود میداند و درواقع او را به همین صورت نگاه میکند. این عنوان از سوی رئیسجمهور بری بهویژه در بین دوستان و کسانی که با وی در ارتباطند، مورد استفاده قرار گرفته است. از نظر حضرت نصرالله، رابطه با رئیسجمهور بری مانند یک رابطه خانوادگی است و حتی اگر این دو نفر با هم صحبت نکنند، دیدگاههای مشابهی دارند. در بسیاری از مواقع، پیش از آنکه نظرات بهطور رسمی بیان شوند، دیدگاههای حزبالله و رئیسجمهور بری همراستا بوده است. این دوجانبهگرایی نیز باعث تقویت مقاومت و محبوبیت حزبالله شده است.
همچنین در جنگ اخیر در اکتبر گذشته، تلاشهایی برای ترور صورت گرفت. اخبار منتشرشده توسط ابراهیم امین در روزنامه «الأخبار» نشان داد این حمله تروریستی به دستور آمریکا انجام شده بود. هدف اصلی از این حمله، نابود کردن حزبالله در زمینههای سیاسی، امنیتی و نظامی بود. خوشبختانه دشمنان در بخش نظامی شکست خوردند و همچنین در بخش سیاسی شکست خوردند. حزبالله همچنان باقی است و وجود دارد، زیرا حزبالله بهعنوان دشمن آنها شناخته میشود و به نظر آنها حزبالله همچنان در برابر پروژههای آنها ایستاده است؛ چه در زمینه ادارات امنیتی و چه در زمینه ادارات مدنی.
آیا هنوز تهدید به ترور هستید؟
برخی رسانهها اشاره کردهاند سیاست ترور همچنان ادامه دارد و اسرائیل پس از 18 فوریه به این سیاست ادامه خواهد داد؛ نامهایی چون دبیرکل حزبالله و... در فهرست ترور قرار دارند. دبیرکل حزبالله درباره این موضوع صحبت کرده و گفته در صورت نقضها، موضعگیری خواهیم کرد. این موضوع اکنون به دولت لبنان واگذار شده است. درخصوص حضور برخی نیروهای اسرائیلی و اشغال نیز، ما موضع خود را خواهیم گرفت و این نیز به دولت لبنان مربوط میشود. در خصوص هر اقدامی که حزبالله یا رهبران آن را هدف قرار دهد، تصمیمگیری در این باره بر عهده حزبالله است و آن را به مردم اعلام خواهیم کرد. خداوند شما را حفظ کند. درباره تشییع جنازه، ما تصاویری از محل دفن پیکر شهید سیدحسن نصرالله داریم. این امر ما را مطمئن میسازد که شهادت او شعلهای روشن برای حزبالله خواهد بود و همچنین علامت برجستهای در این جمعیت، رهبری و میدان خواهد بود، اما درنهایت ما انسانهایی هستیم که به رهبران خود پیوند خوردهایم و این رهبران استثنایی هستند. همانطور که حضرت آیتالله خامنهای حفظهالله فرمودند ما او را بهعنوان رهبر عصر جدید میشناسیم.
این امر نهتنها در لبنان، بلکه در سراسر جهان تأثیرگذار است و هیچکدام از ما پیشبینی نمیکردیم که به این روز برسیم که حالا باید به محل تشییع برویم و ببینیم مقام او کجا خواهد بود. این روزی عظیم و درعینحال روزی دشوار است. خداوند محبتهای حضرت آیتالله را در دلها حفظ کند.
ما تصاویر محل دفن شهید سیدحسن نصرالله را مشاهده میکنیم. شما نیز در اینجا حضور داشتید. پیام تشییع جنازه با مشارکت 79 کشور چه پیامی میتواند داشته باشد؟ چگونه این را تفسیر میکنید؟
این یعنی اینکه مسیر حضرت آیتالله توسط دبیرکل شیخ نعیم قاسم ادامه خواهد یافت. او بر عهد باقیمانده است، یعنی تمام ایدههایی که حضرت آیتالله مطرح کرده بود، توسط شیخ نعیم قاسم پیگیری خواهد شد. موضوعات اشغال، مقاومت، دولت و درنهایت مردم. مردم همانطور که در دل حضرت آیتالله بودند، امروز نیز در دل شیخ نعیم قاسم هستند. پیامی که از طریق این تشییع میخواهیم برسانیم، این است که ادامه حضور سیدحسن نصرالله و وجود او در دل مردم همهجا احساس میشود. بنابراین همه کسانی که این مراسم را مشاهده و احساس خواهند کرد، متوجه خواهند شد که بین ما و آنها روزها و شبها ادامه خواهد داشت. حضرت آیتالله فرمودند: «بین ما و آنها شبها و روزهاست.» با تشکر فراوان از شما برای این مصاحبه در پوشش تلویزیون المیادین برای تشییع شهید سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله و دبیرکل امت. همچنین از المیادین بهخاطر این شعار صادق و واقعی تشکر میکنم، زیرا سید در امت ذوب شده بود همانطور که امت نیز در سیدحسن نصرالله ذوب شد.
-
دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۲:۳۲:۳۴
-
۱۰ بازديد
-

-
کرمان رصد
لینک کوتاه:
https://www.kermanrasad.ir/Fa/News/703845/