آغاز عصر نئوامپریالیسم
مقالات
بزرگنمايي:
کرمان رصد - دنیای اقتصاد /متن پیش رو در دنیای اقتصاد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
قاعدتا درباره مفاهیمی مانند نئولیبرالیسم یا نومحافظهکاری شنیدهاید. اما امروز میتوان گفت عصر جدیدی آغاز شده است و آن عصر نئوامپریالیسم است.
![]()
براساس گزارش فایننشالتایمز، شاید برجستهترین لحظه سخنرانی ماه گذشته دونالد ترامپ در مراسم تحلیف خود، آن قسمت بود که او وعده داد ایالاتمتحده «یکبار دیگر به کشوری بدل خواهد شد که همزمان با افزایش ثروت، بر قلمرو خود نیز خواهد افزود.» امروز اما این تصور که سخنان ترامپ صرفا شعارهایی توخالی بود، رنگ باخته است. در واقع باید گفت، اشارههای پیدرپی ترامپ مبنی بر ضمیمهکردن قلمرو و خاک کشورهای خارجی آنقدر تکرار شدهاند که بهسختی میتوان این اظهارات را نادیده گرفت. ترامپ کاملا بیمحابا تاکید دارد که آمریکا قصد دارد کنترل «گرینلند» را به دست آورد.
او همچنین وعده داده است که کانال پاناما را بازپس بگیرد و بارها تکرار کرده است که کانادا باید به پنجاهویکمین ایالت آمریکا بدل شود. در هفتهای که گذشت او حتی درباره غزه هم نظرات جدیدی مطرح کرد. در واقع شیفتگی او به تصاحب قلمرو جدید، حتی برخی از حامیانش را شگفتزده کرده است. با این حال، اگر این رویه را بهعنوان بخشی از یک «روند جهانی» در نظر بگیریم، شاید درک جاهطلبیهای توسعهطلبانه ترامپ آسانتر باشد. دو رهبر دیگر جهان که به نظر میرسد ترامپ آنها را همتایان واقعی میداند -ولادیمیر پوتین و شی جین پینگ- نیز توسعه سرزمینی را بهعنوان یک هدف ملی کلیدی و بخشی از ادعای شخصی خود برای دستیابی به عظمت میدانند. سخنگویان دولت روسیه اغلب امنیت ملی را به عنوان توجیهی برای آغاز جنگ با اوکراین ذکر میکنند.
اما خود پوتین، اوکراین را یک کشور نمیداند، بلکه آن را بهعنوان بخشی از «جهان روسیه» در نظر میگیرد. سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، زمانی به یکی از افراد معتمد خود گفته بود که پوتین، قبل از حمله به اوکراین، به توصیههای سهتن از «مشاوران» خود گوش داده است؛ مشاورانی که سالهاست از مرگ آنها میگذرد؛ از جمله «ایوان مخوف، پتر کبیر و کاترین کبیر»؛ حاکمان و پادشاهانی که برای گسترش قلمرو روسیه، از جمله با لشکرکشی کاترین به اعماق خاک اوکراین، تلاش کردند. پوتین بهوضوح دوست دارد با برقراری مجدد کنترل روسیه بر قلب امپراتوری قدیمی خود -اوکراین- و شاید فراتر از آن، صحنه تاریخ را ترک کند.
رئیسجمهور چین هم به نحو مشابهی بازگرداندن کنترل تایوان به چین را بخشی از میراث تاریخی خود میداند. وی در یکی از سخنرانیهای اخیرش تاکید کرد که تایوان بخشی از سرزمین مقدس چین است. شی گفته است که مساله تایوان دیگر نمیتواند از نسلی به نسل بعد انتقال یابد. در واقع تکمیل پروژه «اتحاد مجدد» چین یک دستاورد مهم است که میتواند به او اجازه دهد تا موقعیتی مشابه وضعیت مائو تسهتونگ، بنیانگذار جمهوری خلق چین، کسب کند.
علاقه ترامپ به امپراتوری اخیرا بروز و ظهور یافته است. مشاوران او در تلاش هستند تا اظهارات او در مورد گرینلند و پاناما را به نوعی توجیه کنند؛ فرآیندی که به «پاکشویی یا عقلانینمایی» معروف شده است.
همانند پوتین، تلاش اولیه مشاوران او دستیابی به توضیحی است که ریشه در امنیت ملی دارد. گرینلند دارای مواد معدنی کلیدی است. چینیها در اطراف کانال پاناما بو میکشند. اما کانادا؟ غزه؟ برای این دو نقطه واقعا نمیتوان یک توضیح منطقی ارائه کرد و مشاوران اغلب شانههای خود را بالا میاندازند یا صرفا به پوزخند بسنده میکنند.
تلاش برای عظمت شخصی
بدون دلیل استراتژیک قانعکنندهای برای جاهطلبیهای سرزمینی ترامپ، توضیح بدیهی آن است که این موضوع به تلاش او برای دستیابی به شکوه و شهرت شخصی مربوط است. اگر جایزه صلح نوبل برای ترامپ در دسترس نباشد، او حداقل میتواند با گسترش قلمرو آمریکا چهره خود را بر کوه راشمور، در کنار چهره چهار تن از روسایجمهور مشهور آمریکا، حک کند. این تصور که رئیسجمهور ترامپ تنها میخواهد قلمرو آمریکا را گسترش دهد، پس از تماس تلفنی جنجالی او با مته فردریکسن، نخستوزیر دانمارک، مشخصتر شد. گمان میرود فردریکسن کمابیش هر چیزی را که ترامپ ممکن است بخواهد، به غیر از حق حاکمیت بر گرینلند، به او پیشنهاد داده است. ایالاتمتحده میتواند پایگاههای نظامی یا حقوق بیشتری بر مواد معدنی در این منطقه داشته باشد.
اما او با این پیشنهاد آرام نگرفت؛ زیرا او خود گرینلند را میخواست. امیدهای ترامپ برای تسلط بر کانادا یا غزه هنوز غیرواقعی به نظر میرسد. اما کانال پاناما و گرینلند آسیبپذیرتر هستند و احتمال اینکه نیروی نظامی آمریکا علیه پاناماییها یا دانمارکیها اعزام شود، بسیار زیاد خواهد بود. این حقیقت که ایالاتمتحده، روسیه و چین تحت حکومت رهبران جاهطلب و توسعهطلب قرار دارند،پیامدهای ناخوشایند و تاریکی برای نظام بینالمللی فعلی دارد. جهان ممکن است از عصری که در آن کشورهای کوچکتر میتوانند از حمایت حقوق بینالملل بهرهمند باشند،
به دورهای وارد شود که در آن قدرتمندان بتوانند هرکاری بخواهند انجام دهند و کشورهای ضعیفتر نیز مجبور به تمکین باشند. در چنین جهانی ممکن است صلح شکنندهای بین قدرتهای بزرگ، مبتنی بر حوزههای نفوذ -با تمرکز ایالاتمتحده بر نیمکره غربی، روسیه بر اروپای شرقی و چین بر شرق آسیا– برقرار شود. در طول قرن نوزدهم، قدرتهای بزرگ حتی کنفرانسهایی را برای تقسیم جهان برگزار کردند؛ مانند گردهمایی 1885-1884 در برلین که در اوج «تقلا برای آفریقا» (رقابت قدرتهای اروپایی برای دستیابی به آفریقا) برگزار شد.
اما هرگونه تلاش برای تقسیم قلمرو کشورهای دیگر اقدام و تلاشی ناپایدار خواهد بود. ظهور ایدئولوژیهای امپریالیستی پیامدهایی برای سیاست داخلی نیز دارد. امپراتوریها تمایل دارند امپراتور نیز داشته باشند. سیاست خارجی توسعهطلبانه پوتین و شی، با کیش شخصیت و سرکوب سیاسی در داخل همراه است. جاهطلبیهای ترامپ در خارج از کشور با تمرکز شدید بر سرکوب «دشمن درون» ترکیب شده است.
ایلان ماسک که بسیاری از سیاستهای سرکوبگرانه ترامپ را هدایت میکند، گفته است هر روز به سرنوشت امپراتوری روم فکر میکند و اشاره میکند آمریکا ممکن است در حالی که به اصلاح امور میپردازد، به یک «سولای امروزی» (دیکتاتور رومی که صدها نفر از مخالفان خود را به قتل رساند) نیاز داشته باشد. این سخنان هشداری است برای درک روند توسعهطلبانه جاری در جهان.
-
چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۱:۲۲:۰۱
-
۸ بازديد
-
![](/images/komen.png)
-
کرمان رصد
لینک کوتاه:
https://www.kermanrasad.ir/Fa/News/702076/