لیبرال ها و خطر بیتفاوتی در دوره «ترامپ 2»
مقالات
بزرگنمايي:
کرمان رصد - دنیای اقتصاد /متن پیش رو در دنیای اقتصاد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
حتی نقاشیهای دیواری ضد دونالد ترامپ در خیابانهای وست هالیوود اکنون کمرنگ و بیرمق شدهاند. درست هشت سال پیش، کالیفرنیا به عنوان ایالت «مقاومت» شناخته میشد. اما بازدیدکنندگان در سال 2025 با حالوهوایی متفاوت روبهرو میشوند: تسلیم، نوعی بیحوصلگی نسبت به موضوع، نوعی حس «خودمان کردیم که حقمان بود» در میان دموکراتهای متفکر و حتی گاهی کنجکاوی نسبت به پتانسیل اقتصادی آمریکا در دوران یک رئیسجمهور مقرراتزدا.
براساس گزارشی از فایننشالتایمز، شانه بالا انداختن لیبرالها به طور گسترده در حال گسترش است. از زمانی که ترامپ در نوامبر پیروزی خود را قطعی کرد، این پدیده در سراسر جهان به چشم میخورد و به نظر میرسد که طبیعی است. در واقع نمیتوان همیشه در حالت عصبانیت باقی ماند. در نظامهای خودکامه اروپای قرن بیستم، وجدانهای مخالف اغلب به آنچه «مهاجرت درونی» نامیده میشد، روی میآوردند. به عبارت دیگر، به جای فرار یا مبارزه، زمانی که عرصه سیاسی تاریک میشد، به زندگی خصوصی خود بازمیگشتند. جدا کردن خود از این طریق، نهتنها ضعف نیست بلکه اقدامی هوشمندانه محسوب میشود. اما نباید در این کار زیادهروی کرد.
تصور میشود لیبرالها اجازه دادهاند که پذیرش واقعیت انتخاباتی به امید اینکه دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ آنقدرها هم بد نخواهد بود، تبدیل شود. سه عاملی که تاثیر ترامپ در دوره اول ریاستجمهوریاش را تعدیل کردند، اکنون دیگر صادق نیستند. اولا، او مشتاق انتخاب مجدد بود. این موضوع باعث شد که تا حدی به جلب نظر رایدهندگان میانه تمایل داشته باشد، اما نه بیشتر. شتاب در کنار گذاشتن پروژه 2025 (پروژهای با هدف ترویج سیاستهای راستگرایانه) توسط او در تابستان گذشته نشان داد این فرد تندخو تا چه حد تمایل دارد از تبدیل شدن به یک شخصیت منفور اجتناب کند.
ترامپ اکنون از محدودیتهای سیاست انتخاباتی آزاد شده است. حتی انتخابات میاندورهای نیز دیگر اهمیت چندانی ندارد، زیرا رقابت برای جانشینی او بلافاصله پس از آن آغاز خواهد شد. رئیسجمهورهای دوره دوم دو سال فرصت دارند. دولت اول او با حضور جمهوریخواهان قدیمی مانند گری کوهن و رکس تیلرسون تشکیل شده بود تا افراطیگریهای او را مهار کنند. اکنون کابینه او مملو از مقامات و وزرایی است که همگی در چارچوب جنبش ماگا فعالیت میکنند. تولسی گابارد ممکن است بهزودی مسوولیت وزات اطلاعات ایالات متحده را بر عهده بگیرد. نادیده گرفتن این واقعیت تنها بیتفاوتی نیست، بلکه از نظر متمدنانه نیز قابل توجیه نیست. مهمتر از همه، جهان در سال 2017 به اندازهای باثبات بود که میتوانست تا حدی هرجومرج را جذب کند. تورم پایین بود و اروپا در صلح به سر میبرد. آخرین همهگیری بزرگ در غرب به یک قرن قبل باز میگشت. ترامپ این بار تعرفهها و ماجراجوییهای خارجیاش را در یک شرایط شکننده به نمایش خواهد گذاشت.
میتوان به همین منوال ادامه داد و دلایل دیگری برای نگرانی ذکر کرد. میتوان به قوه قضائیه فدرال اشاره کرد که اکنون نسبت به زمانی که او برای اولین بار روی کار آمد، بیشتر رنگ و بوی سیاستهای ترامپ را دارد. آیا این قوه اکنون قادر به محدود کردن او خواهد بود؟ علاوه بر این، باید به این نکته اشاره کرد که هنگام کنارهگیری از قدرت، ترامپ 82ساله خواهد بود. در دوره پیشین، او باید به مسائلی مانند مواجهه با چالشهای قانونی، فرصتهای درآمدزایی و حفظ شهرت اجتماعیاش در دوران پس از ریاستجمهوری فکر میکرد. حالا این عوامل تا چه اندازه بر تصمیمات او تاثیر خواهند گذاشت؟
بااینحال، بسیاری از تفسیرهای سیاسی به غریزه برمیگردد. درحالحاضر، تکبری در دنیای ماگا وجود دارد که در سال 2017 وجود نداشت؛ بخشی از دلیل آن این است که ترامپ در آن زمان هنوز آرای مردمی را به دست نیاورده بود. صحبت از رشد اقتصادی بسیار بالاتر، فتح قلمرو، قرار دادن پرچم ایالات متحده بر مریخ: اگر این موارد بوی غرور قبل از سقوط و زیادهروی قریبالوقوع را به مشام شما نمیرساند، پس به نظر میرسد آنتنهای ما متفاوت است. در همه دموکراسیها، وضعیت یک حزب هیچ زمانی خطرناکتر از زمانی نیست که سرمست و مغرور از موفقیت تازه انتخاباتی باشد. اما تفاوت موارد دیگر با ایالات متحده در این است که میزان مخاطرات برای جهان خارج بسیار بیشتر است. به یاد آورید جورج دبلیو بوش را پس از پیروزی در انتخابات میاندورهای تاریخیاش در سال 2002 یا تشدید جنگ ویتنام توسط لیندون جانسون پس از سال 1964، زمانی که حمایتهای مردمی از او به اوج خود رسیده بود.
درست است، جنگی از روی انتخاب تحت رهبری ترامپ بعید به نظر میرسد. (اگرچه رویدادها ممکن است رهبران را به سمت اقدامات غیرمنتظره سوق دهند. به یاد داشته باشید که پیش از حملات 11سپتامبر، تصور مردم از جورج بوش این بود که او یک انزواطلب است و کاری انجام نمیدهد.) آنچه محتملتر به نظر میرسد، این است که یک موج تعرفهای به واکنشهای غیرقابلکنترلی در سطح جهانی منجر شود، یا اقتصاد به دلیل داغ شدن بیش از حد با بحران روبهرو شود، یا حتی قانون اساسی در آستانه فروپاشی قرار گیرد، چرا که ترامپ به دنبال پاداش دادن به دوستان و تعقیب و مجازات دشمنان است. حداقل، زمانی که مشخص شود مشکلاتی مانند بدهی عمومی، فلاکت شهری و سایر بحرانهای آمریکا نمیتوانند با راهحلهای فناورانه و آزادیخواهانه حل شوند، انتقادهای داخلی شدت خواهد گرفت.
هرچند شکل دقیق هرجومرج آینده مشخص نیست، فقدان نسبی نگرانی نسبت به آن، تفاوتی آشکار با هشت سال پیش دارد. به نظر میرسد خط مشی لیبرالها در سال 2025 چیزی شبیه به این باشد: «ما در دوره قبل بیش از حد از ترامپ وحشت کردیم، پس بهتر است این اشتباه را تکرار نکنیم.» اما این گزاره در برابر کوچکترین بررسی عقلانی دوام نمیآورد. هراسی که نگرانی از آن وجود داشت در عمل اثبات شد، مگر اینکه دو استیضاح ترامپ (یکی به دلیل تلاش برای برهم زدن نتیجه انتخابات) در نظر گرفته نشود.
همچنین، حتی اگر دوره اول چندان بد نبود، چرا باید فرض کنیم که دوره دوم نیز دقیقا به همان شکل خواهد بود؟ ترامپ و جنبش او اکنون موجودیت بسیار جدیتری هستند. سخنرانی تحلیف او از نظر بینش و بیان بسیار ترسناک بود. هیچکدام از این موارد به این معنا نیست که افرادی که از ترامپ خوششان نمیآید باید به توصیههای او مبنی بر «جنگ، جنگ، جنگ» عمل کنند. اعتراض و کنشگری برای دموکراتها به بنبست رسیده است. اما اگر خودبینی بد باشد، شک و تردید ناشی از ترس نیز به همان اندازه بد است. درس انتخابات 2024 برای لیبرالها این بود، یا باید اینطور میبود: از انتخاب نامزدهای بیخاصیت دست بردارند. اما این مساله به نوعی به یک بحران اعتمادبهنفس گستردهتر تبدیل شده است؛ اینکه آیا ارزیابی بنیادی آنها از ترامپ بهعنوان تهدید درست بوده یا خیر. اثبات حقانیت مخالفان ترامپ در سالهای آینده اصلا خوشایند نخواهد بود.
-
پنجشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۷:۲۳:۲۶
-
۷ بازديد
-
-
کرمان رصد
لینک کوتاه:
https://www.kermanrasad.ir/Fa/News/695675/