التماس مذاکره، دیوانگی است نه رفتار شرافتمندانه و اصولی
مقالات
بزرگنمايي:
کرمان رصد - کیهان /متن پیش رو در کیهان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
در حالی که تیم ترامپ بر فشار حداکثری علیه ایران و حمایت از گروهکهای تروریستی تاکید میکند و خود وی سابقه نقض توافق هستهای(برجام) صدور دستور ترور شهید سلیمانی را در کارنامه خود دارد، برخی محافل منسوب به دولت، از لزوم مذاکره با ترامپ سخن میگویند و ضمنا برچسب دروغین «مذاکره شرافتمندانه» یا «مذاکره با حفظ اصول» هم به آن میزنند!
در این زمینه مهدی طباطبایی معاون ارتباطات دفتر رئیسجمهور با اشاره به مصاحبه آقای پزشکیان با شبکه انبیسی، در شبکه ایکس نوشت: «جمهوری اسلامی ایران خواهان صلح و تنشزدایی در منطقه و جهان است، جنگافروزی، تجاوز و نسلکشی رژیم صهیونیستی را محکوم میکند و آماده مذاکره شرافتمندانه و برابر است».
در همین حال روزنامه دولتی ایران در گفتوگو با کارشناس خود تحت عنوان «مذاکره بدون عدول از اصول» نوشت: «ترامپ سابقه طولانی در مخالفت با مداخلات نظامی آمریکا دارد. با این حال، افرادی جنگطلب و تندرویی مانند مارکو روبیو را نیز در سمتهای کلیدی سیاست خارجی منصوب کرده. در واقع، به نظر میرسد که او در راستای سیاست اعلامی «صلح از طریق قدرت»، میخواهد پیام دهد که به دنبال صلح است اما برای دستیابی به آن از استفاده از هیچ اهرمی- از جمله نظامی- ابایی ندارد».
رضا نصری به روزنامه ایران گفته است: تا به امروز، ترامپ نشانهای ارائه نداده که بتوان از آن استنباط کرد که قصد دارد سیاست فشار حداکثری را کنار بگذارد. او سیاست خارجی خود را بر اساس دکترین موسوم به «صلح از طریق قدرت» توصیف میکند و بسیار محتمل است فشار حداکثری یکی از مؤلفههای آن باشد. با این حال، معتقدم ایران نباید در قبال این موضوع منفعلانه عمل کند. ابتکار عمل و کنشگری ایران میتواند بر رویکرد ترامپ اثر بگذارد. یک دسته موضوعات اختلافی میان ایران و آمریکا وجود دارد که هرگز دو کشور بر سر آنها توافق نخواهند کرد؛ چرا که این اختلافات به ماهیت و اصول بنیادین دو نظام سیاسی بازمیگردد؛ به عنوان مثال، موضوع اسرائیل. دسته دوم موضوعاتی هستند که ایران و آمریکا در کوتاهمدت- ولو به دلایل متفاوت و متضاد- با یکدیگر منافع مشترک پیدا کردهاند؛ به عنوان مثال، ثبات در عراق و افغانستان برای هر دو کشور حائز اهمیت است. دسته سوم شامل موضوعاتی است که دو کشور میتوانند با تبادل امتیاز به اهداف تعریف شده خود برسند و همزمان از افزایش تنش جلوگیری کنند؛ برای مثال، در پرونده هستهای، ایران میتواند در ازای لغو تحریمها، نگرانیهای آمریکا در مورد فعالیتهای هستهای خود را در حد معقولی برطرف کند... میتوان بدون لطمه زدن به اصول، آرمانها و اهداف راهبردی بلندمدت کشور، وارد مذاکره جامع با آمریکا شد».
ادبیات غیرواقعی معاون ارتباطات دفتر رئیسجمهور و همچنین روزنامه ایران درباره مذاکرات شرافتمندانه و با حفظ اصول در حالی است که ارسال پالسهای دائمی و یکطرفه برای مذاکره با دولت ترامپ، در معنای واقعی خود، انفعال و التماس است، و نه ابتکار عمل برای مذاکره شرافتمندانه.
تنها پالس عملی ترامپ در واکنش به این قبیل پالسهای مبتذل، حضور و سخنرانی نماینده ترامپ در امور روسیه و اوکراین در نشست سازمان تروریستی منافقین در پاریس بود و عبرتآموز اینکه وی همانجا بر تداوم سیاست فشار حداکثری تاکید کرد.
از سوی دیگر باید پرسید: ترامپ و مذاکرات شرافتمندانه؟ این شرافتمندی را در پایمال کردن توافق برجام توسط او دریافتهاند، یا در ترور شهید سلیمانی؟ در فشار حداکثری شکست خورده، یا در «نه مرسی» گفتن ترامپ به پالس مذاکراتی پنج سال قبل آقای ظریف؟! در صورت بیاعتنایی به پایمال شدن حقوق ایران در برجام توسط ترامپ و بیغیرتی نسبت به خون شهید سلیمانی، چگونه میتوان از مذاکرات شرافتمندانه و با حفظ اصول دم زد؟! اگر نسبت به خون شهید سلیمانی غیرت و حساسیت ندارند، آیا درباره برجام هم که زمانی نگاه ناموسی به آن را اشاعه میدادند، نمیخواهند غیرت داشته باشند و به کاری تن بدهند که حتی آقای روحانی در زمان خودش دیوانگی میدانست؟ از کی تا به حال ارتکاب دیوانگی، اقدامی شرافتمندانه و توأم با حفظ اصول شمرده میشود.
یادآور میشود روزنامه اصلاحطلب هم میهن در خبری با عنوان «همراهی غرب با تروریستها» نوشت: نماینده ویژه دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، در امور اوکراین و روسیه با شرکت در همایش گروه تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) در پاریس، خواستار فشار حداکثری بر ایران شد.»
این روزنامه همچنین نوشت: «بزرگترین افتخارات مجاهدین خلق [منافقین] در قبل از انقلاب، کشتن چند آمریکایی بود. از سوی دیگر، غرب و آمریکا هم همواره علیه تروریسم داد سخن میدادند و آن را خطری بزرگ برای ثبات خود، جهان، دموکراسی و صلح میدانستند. پیش از انقلاب، مصادیق تروریسم از نظر جهان غرب شناخته شده بود و اتفاقاً گروههای مورد اتهام نیز این موارد را قبول داشتند. پس از انقلاب هم که اقدامات تروریستی آنان اظهرمنالشمس بود و تا سالها ادامه یافت. اگر در سالهای 1356 یا 1357 یا 1369 کسی خواب میدید که کار سازمان مجاهدین خلق بهجایی خواهد رسید که رهبر آن دست در دست افراطیترین سیاستمداران آمریکایی عکس بگیرد و راستترین نیروهای سیاسی غرب نیز به نشست این گروه بروند، قطعاً خیال میکرد دچار توهم شده و امر غیرممکنی را خواب دیده است. ولی اکنون میتوانیم ببینیم که طرف غربی چگونه تمامی اتهامات خود را فراموش کرده و به حمایت از تروریسم درغلتیده است. رفتار غربیها را نمیتوان به چیزی جز «بیپرنسیپی سیاسی» تعبیر کرد. همراهی و اجازه دادن غربیها به برگزاری نشست این گروه، نشانه روشنی بود از اینکه غربیها هیچگاه بهصورت جدی و اصیل از شعارهای حقوق بشری و آزادی دفاع نمیکنند؛ سهل است که بر حسب ضرورت، از بدترین گروههای متهم به نقض این اصول هم دفاع میکنند».
نهایتا باید یادآور شد که سیاست قطعی نظام درباره موضوع مذاکره پس از عهدشکنی برجامی غرب، بهمن ماه 1399 از سوی رهبر انقلاب اینگونه مورد تاکید قرار گرفته است: «آمریکاییها و اروپاییها حق هیچگونه شرطگذاری ندارند زیرا تعهدات برجامی خود را نقض کردند و آن طرفی که باید شرط بگذارد جمهوری اسلامی است زیرا به تعهدات خود پایبند بود. بنابراین ایران هنگامی به تعهدات برجامی خود بازخواهد گشت که آمریکا همه تحریمها را در عمل و نه در حرف یا بر روی کاغذ، لغو کند و این لغو تحریمها مورد راستیآزمایی ایران قرار گیرد. این، سیاست قطعی و غیرقابل برگشت جمهوری اسلامی و مورد اتفاق همه مسئولان است و هیچکس از آن عدول نخواهد کرد».
-
چهارشنبه ۲۶ دي ۱۴۰۳ - ۱۱:۱۰:۴۸
-
۹ بازديد
-
-
کرمان رصد
لینک کوتاه:
https://www.kermanrasad.ir/Fa/News/693272/