کرمان رصد - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
وجود شبهعلم به تنهایی مسئله مهمی نیست. این گرایش در اغلب جوامع هست که اگر کسانی در برابر امور عادی احساس عجز و ناتوانی کنند بعضاً به شبهعلم پناه میبرند.
فرزاد نعمتی| شاید حتی بسیاریمان فراموش کرده باشیم، اما کرونا بیش از سه سال زندگی زمینیان را زیر و زبر کرد. حتی بسیاری از مناسباتی که امروز بدانها انس گرفتهایم، شاید عاداتی باشد برآمده از عصر قرنطینه و دورکاری، ماسک و فاصلهگیری. ابعاد پاندمی البته همیشه مبهم بود و گاهی در یکماه چندین خبر متناقض در این زمینه به رسانهها راه مییافت.
با این همه بودند کسانی که از نخستین روزهای اعلام شیوع کرونا، دست به کار شدند و در قالب یادداشت، تحلیل، گفتوگو و توئیت به وجوه متفاوت این پدیده پرداختند. نمونهاش در ایران، عباس عبدی که اینک مجموعه فعالیتهای رسانهایاش از زمستان 1398 تا بهار 1402 را در قالب کتابی با نام «کرونا؛ آزمون آزمونها» در انتشارات «نگاه معاصر» به چاپ رسانده است. به همین مناسبت گفتوگویی با او داشتیم که در ادامه تقدیم خوانندگان میشود.
در همان آغاز همهگیری کووید، از کرونا بهعنوان «آزمون آزمونها» یاد کردید. بهنظرتان چه ویژگیهایی این پاندمی داشت که شما را به این تعبیررسانی رساند؟
اگر به یاد داشته باشید بلای کرونا در بدترین زمان ممکن به ایران نازل شد. فشارهای تحریمی ترامپ صادرات نفت را به حدود 300 هزار بشکه یا بهتر است بگوییم در عمل به صفر بشکه در روز رسانده بود. هنوز جامعه در شوک ناشی از اعتراضات آبان بود که سردار سلیمانی ترور، سپس زدن هواپیمای اوکراینی و حمله موشکی به پایگاه عینالاسد رخ داد. تورم و قیمت ارز هم بهشدت صعودی بود.
در کنار تنشهای خارجی، تنش داخلی حکومت با دولت روحانی نیز در اوج بود و انتخابات مجلس هم آغاز شد که مشارکت اندک در آن بیسابقه بود و رکورد منفی زد. در این شرایط کرونا آمد که خودش هم پدیدهای فراگیر در همه حوزهها بود. کرونا مثل سیل یا زلزله در یک منطقه نبود. همه کشور، همه جهان، همه مردم و همه حوزهها را در بر میگرفت. یک دولت و حکومت متشتت در برابر پدیدهای عام و فراگیر و حتی ناشناخته همراه با اوج بیاعتمادی میان مردم و حکومت. نتیجه پیشاپیش روشن است.
یکی از مهمترین مسائلی که در دوره کرونا خود را نمایان کرد، ناهماهنگیها در دولت و در سطح بعدی در حکومت بود. برخی همان زمان به این نکته اشاره میکردند که گویی در حال گذار به وضعیت بیدولتی هستیم. امروز و پس از گذشت چند سال از آن ماجرا، این ناهماهنگیها شدت بیشتری گرفته و کشور همچنان با تبعات آن مواجه است. ریشههای این ناهماهنگیها را باتوجه به تجربه کرونا و بعد از آن، در چه میبینید؟ و این ریشهها خود را در دوران کرونا به چه شکلی بازتاب دادند؟
بهجز موارد گفتهشده، صعود جناح تندرو در مراتب قدرت که مخالف دولت و هر دستاورد نوینی بود به این وضعیت دامن زد. نطفه آنان با شبهعلم و حتی ضدعلم و علیه دنیای جدید بسته شده است. فراموش نشود که اگر دولت علم را کنار بگذارد هیچ کاری در برابر کرونا انجامشدنی نیست. وضعیت آن روز که حضیض قدرت دولت روحانی است و در اصل ناشی از بیرون رفتن ترامپ از برجام بود، همزمان شده بود با اوج قدرت تندروهای ضد علم. این وضع نیز شکاف و تنش و ناهماهنگی موجود را تشدید میکرد.
کشورهای مختلف در زمینه مقابله با کرونا روشهای متفاوتی را آزمودند. بهنحویکه شاید بتوان از چند مدل مواجهه نظیر مدل چینی، مدل آمریکایی و مدل آلمانی سخن به میان آورد. البته نمیشود مطلقاندیشی کرد و این مدلها را ثابت و غیر قابل انعطاف تلقی کرد اما برای نمونه ساختار قرنطینه در چین، هم متکی است به ساختار امنیتی این جامعه، هم از آن رو عملیاتی شد که دولت توان بالای تجمیع نیروها را داشت. در مقابل در آمریکا فشار بازار بر دولت برای بازگشایی در کنار ویژگیها و اعتقادات ترامپ نقشی خاص داشت در رفع برخی ممنوعیتها. حال پرسشم این است که آیا در مواجهه حکومت ایران با کرونا میتوان مدلی را یافت که به طور منظم و تکرارشونده و مبتنی بر پیشفرضها، اصول و نیز ساختار سیاسی و اجتماعی ایران عمل کند؟ یا نه، ساختار حکمرانی بیشتر در مقام واکنش نسبت به کرونا بود؟
وجود مدل متاثر از تحلیل است. حکومت و دولت ایران اصلاً دوست نداشتند که واقعیت را بپذیرند. از سوی دیگر تحلیل مشترکی هم نبود چون از یک سو با مخالفان تندرو طرفدار شبهعلم درگیری داشتند و از سوی دیگر توافق درباره چگونگی مقابله در بخش علمگرایان هم وجود نداشت چون چنین تجربهای نبود و در جهان هم اتفاقنظری درباره کرونا نبود. لذا باری به هر جهت کارهایی را انجام میدادند.
جدا از اصطکاک بالای درون ساختار سیاسی، مسئله شکاف دولت و ملت نیز در این دوره مسئلهساز شد. بیاعتمادی مردم به آمارها و راهکارهای دولتی بهخصوص در آغاز گسترده بود اما بهتدریج بهخصوص در زمینه واکسیناسیون تا حدودی کمتر شد. به گمان شما در زمینه شکاف دولت و ملت کرونا چه تبعاتی برای جامعه ایران داشت؟
درست است. همانطور که گفتم این اپیدمی در اوج بیاعتمادی دولت و ملت آمده بود. ولی اتفاقی که در مورد واکسن رخ داد این بود که از نظر مردم در موضوع واکسن؛ درون ساختار قدرت شکاف وجود داشت و مردم همسو با طرف علمی حکومت شدند. ضمن اینکه دفاع از واکسن پدیدهای جهانی بود و ربطی به حکومت ایران نداشت به همین علت ممنوع کردن واردات برخی واکسنها، مردم را برای دستیابی به واکسن حریصتر کرد و در واقع استقبال از واکسن به نوعی ادامه وجهی دیگر از همان شکافی است که گفتید.
یافتههای شما در زمینه نحوه تعامل مردم با یکدیگر و سرمایه اجتماعی بیانگر چیست؟ آیا اشکالی از همبستگی معنادار میان اقشار اجتماعی در دوران کرونا دیده شد؟
پژوهش به معنای مصطلح در این مورد ندیدم ولی شواهد گوناگونی از همیاری و کمک، بهویژه در زمینه تامین نیازها و وسایل بهداشتی یا خرید روزانه برای منازل افراد تنها و پیر و کمکهای دیگر مکرر دیده و شنیده میشد.
در همین دوران کرونا، میزان شیوع شبهعلم حتی در میان تحصیلکردهها مایه تعجب بسیاری شد. حتی در سطوح حکومتی از کرونایابی چون مستعان رونمایی شد که صرف رسانهایشدن ساخت آن حکایت از آن دارد که در برخی سطوح حاکمیت انگار درک درستی از سازوکار علم وجود ندارد. به گمانتان با عطف اعتنا به تجربه کرونا در ایران، چه دلایل و عللی میتوان برای این رواج شبهعلم در ایران برشمرد؟
وجود شبهعلم به تنهایی مسئله مهمی نیست. این گرایش در اغلب جوامع هست که اگر کسانی در برابر امور عادی احساس عجز و ناتوانی کنند بعضاً به شبهعلم پناه میبرند. مشکل آنجاست که نباید در ساختار رسمی یا با حمایت آن شاهد چنین رفتاری باشیم که متاسفانه در ایران دیده میشد. مسئله کرونایاب ربطی به شبهعلم نداشت اتفاقاً اساس آن مبتنی بر ادعاهای علمی بود ولی دستگاه کرونایاب یک نوع فریبکاری و همزمان فریب خوردن بود و این با شبهعلم تفاوت دارد.
جز این برخی از اقشار مذهبی به مخالفتی کمسابقه با یافتههای علمی دست زدند و تجویزهای خاصی تحت عنوان طب سنتی و طب اسلامی را تبلیغ کردند که با نظر پزشکان و دانشمندان در زمینه پیشگیری از کرونا و درمان آن یا مغایرت داشت یا ارتباطی معنادار و مدلل براساس شواهد علمی نداشت. نمونه معروفش بحث استعمال روغن بنفشه. این شکاف در حالی پدید آمد که بهخصوص از دهه 1320 بدینسو بسیاری از جریانهای دینی نوگرا تلاش کردند نشان دهند میان دین و علم تضادی وجود ندارد. حتی برخی کوشیدند یافتههای علمی را با آیات و روایات مطابقت دهند. چه اتفاقی در این میان افتاده است که اقشاری از دینداران نسبت به یافتههای علمی بیاعتماد و بیاعتنا هستند؟
این مورد ریشه در علاقه زیاد تندروهای دینی به شبهعلم و مخالفت با علم بهویژه علم پزشکی دارد. البته منافع هم دارند و متاسفانه بخشی از قدرت هم از آنها حمایت میکرد و حتی فریب آنها را خوردند و بعضاً جان خود را هم در این راه انحرافی از دست دادند. شبهعلم در پزشکی به دلایلی زمینه قدرتمندی دارد.
نقش رسانههای دولتی و خصوصی و شبکههای اجتماعی را در دوران کرونا در ایران چگونه ارزیابی میکنید؟
بهطورکلی رسانهها در ایران ضعیف هستند بهویژه صداوسیما که در تبلیغ رویکرد شبهعلم فعال هم بود متاسفانه هنوز هم بعضاً هست. رسانه ضعیف کارکردش ضعیف است. مجموعه یادداشتهای من برای پاسخ به این نکته است که چگونه میتوانیم بهتر از این که هستیم برخورد کنیم؟
شما کتاب خود را به «پزشکان، پرستاران و دیگر کادرهای درمانی که در راه مقابله با کووید19 و نجات هموطنان خود، جان خویش را از دست دادند» تقدیم کردهاید. این را شاید بشود نشانهای از قدردانی از زحمات آنان و نقش موثرشان در حل معضل کرونا دانست. برایم جالب است بدانم در آن سوی ماجرا بهگمانتان ضعیفترین و مخربترین نقش را در جریان کرونا چه گروهی ایفا کردند؟
بدون تردید مخربترین نقش را با فاصله باید به طرفداران شبهعلمی که متکی به قدرت بودند داد، بهویژه آنان که خود را در پوستین وارونهای بهنام اسلام هم پنهان کرده بودند.
بازار
![]()
http://www.kerman-online.ir/fa/News/715983/عباس-عبدی--تندروهای-طرفدار-شبهعلم-نقشی-مخرب-در-دوره-کرونا-داشتند