کرمان رصد
سرمقاله ایران/ نوروز؛ از تاریخ تا امروز
سه شنبه 28 اسفند 1403 - 12:38:47
کرمان رصد - ایران / «نوروز؛ از تاریخ تا امروز» عنوان یادداشت روز در روزنامه ایران به قلم علی اکبر ولایتی است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:
نوروز یکی از قدیمی‌ترین و پابرجاترین اعیاد ملی در کل جهان است. بنده در هیچ کشور و نقطه‌ای از جهان چنین مراسمی را که اینطور پایدار و مستمر باشد و هرچه زمان از آن گذشته بر اهمیت آن افزوده شده باشد سراغ ندارم.
در اساطیر کهن ایرانی، جمشید پسر تهمورثِ دیوبند است. در شاهنامه، چنین آمده که چون پس از تهمورث، جمشید که پسر او بود بر تخت پادشاهی نشست، خداوند نیرویی به او ارزانی داشت که همه مرغان و دیوان و پریان را به فرمان خود درآورد. وی به ساختن آلات جنگی پرداخت، رِشتَن و تافتن و بافتن را به مردمان آموخت و به میمنت و فرخی این بهروزی، در روز «هرمزد» از ماه «فروردین» (یکم فروردین) بر تختی که بر آسمان معلق بود، نشست و آن روز را «نوروز» خواند:
«چو خورشیـــــــد تابان میان هوا
نشسته برو شاه فرمانـــــــــــروا
بازار
جهان انجمن شد بر آن تخت او
شگفتــی فرومانده از بخت او
به جمشید بر، گوهــــر افشاندند
مَر آن روز را «روز نو» خواندند
سر ســـــــال نو، هرمزِ فَروَدیـــــــن
برآسوده از رنج، روی زمیـــــــن
بزرگان به شـــــادی بیاراستنـــــــد
می‌و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فـــــرخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان یادگار».
فارغ از اینکه در اسطوره‌های ایرانی چه آمده، کهن‌ترین شواهدی که از برگزاری جشن در اعتدال بهاری در اختیار داریم متعلق است به هزاره سوم پیش از میلاد (حدود 5000 سال پیش) که از منطقه میان‌رودان (بین‌النهرین در عراق امروزی) به‌دست آمده و بنابر آن شواهد، آشکار می‌شود که در آن سرزمین (عراق امروزی)، دو جشن، یکی در آغاز فصل گرما و دیگری در آغاز فصل سرما برگزار می‌شده است. این عید در فرهنگ اقوام دیگر منطقه نیز از کهن‌ترین زمان‌ها شناخته‌شده بود و بسیاری از مردم جوامع عربی منطقه در دوران پیش از اسلام، آن را جشن می‌گرفتند. جشن آغاز سرما آیین آماده کردن توشه برای روزگار سرما و آوردن رمه به آغُل و جشن آغاز گرما آیین بیرون آوردن رمه و جشن گرفتن گذر از زمستان سخت آن روزگار بود. تاریخ‌نگاران بر این باورند که به دلیل پیوستگی فرهنگی فلات ایران و منطقه میان‌رودان (بین‌النهرین)، این دو جشن در سراسر منطقه وسیع فلات ایران تا عراق امروز گسترده بوده است. چندان که محمود شُکری آلوسی (1924-1857م)، ادیب و تاریخ‌نگار عراقی، در بلوغ‌الارب فی معرفه احوال‌العرب بر این نظر است که نوروز و مهرگان را مردم مدینه در زمان پیش از ظهور اسلام جشن می‌گرفته‌اند. وی به روشنی نوشته است: «مردم مدینه پیش از اسلام دو عید داشتند: نوروز و مهرگان». از یافته‌های باستان‌شناسی می‌دانیم که ایرانیان در دوران هخامنشی به‌خوبی با نوروز آشنا بودند. هر سال مردمان و نمایندگان ملل تابع هخامنشیان با پوشاک قومی و ملی خود در تخت جمشید که کاخ-نیایشگاهِ هخامنشیان بود گرد می‌آمدند و نوروز را در حضور شاه جشن می‌گرفتند.
نوروز منشأ الهی و نیکو دارد. جشن نوروز با ظهور اسلام ادامه یافت و از جمله اعیادی بود که مورد تأیید پیشوایان اسلام قرار گرفت.
احادیثی در تأیید جشن نوروز از حضرات ائمه معصوم (علیهم‌السلام) منقول است که معروف‌ترینِ آنها روایات منقول از مُعَلّی بن خُنَیس (شهادت: 131ق در مدینه) از حضرت امام جعفر صادق(ع) است. معلی بن خنیس از وکلای مالی آن حضرت بوده و احادیثی را بی‌واسطه از آن حضرت نقل کرده است. شیخ طوسی، احمد بن محمد برقی و علامه حلی او را ثقه دانسته‌اند و مرحوم آیت‌الله خویی از وی 80 روایت نقل کرده است. از اهل سنت نیز، ابن مسکان از وی روایت کرده است. مرحوم علامه مجلسی در بحارالانوار آورده است: «عن الْمُعَلَّى بْنِ خُنَیسٍ عَنِ الصَّادِقِ علیه‌السلام‏ أَنَّ یوْمَ النَّیرُوزِ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی أَخَذَ فِیهِ النَّبِی لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ الْعَهْدَ بِغَدِیرِ خُمٍّ فَأَقَرُّوا لَهُ بِالْوَلَایهِ فَطُوبَى لِمَنْ ثَبَتَ عَلَیهَا وَ الْوَیلُ لِمَنْ نَکثَهَا...مَا مِنْ یوْمِ نَوْرُوزٍ إِلَّا نَحْنُ نَتَوَقَّعُ فِیهِ الْفَرَج‏: معلی بن خنیس از حضرت صادق(ع) روایت کرده است که نوروز همان روزی است که پیغمبر(ص) براى امیرالمؤمنین(ع) در غدیر خم بیعت گرفت و اقرار به ولایت او کردند، و خوشا بر آن که بدان ثابت ماند، واى بر آن‌که آن را بشکند... و هیچ نوروزى نیاید جز آن‌که ما در آن توقعِ فَرَج داریم». مرحوم مجلسی در باب 22 کتاب بحارالانوار می‌فرماید که: «در بعضی از کتب معتبره روایتی دیدم به سندى از معلّى بن خُنَیس که در نوروز نزد امام صادق(ع) رفتم؛ فرمود: امروز را می‌شناسى...؟ گفتم روزی است که عجم‌ها بزرگش دارند و به هم هدیه دهند قربانت شوم. فرمود: به کعبه‏‌اى که در مکه است، این شیوه براى امری است دیرین که تفسیرش کنم برایت تا بفهمى. گفتم: اى آقایم، آن را از شما بدانم دوست‏‌تر است نزد من از اینکه مرده‏‌هایم زنده شوند و دشمنانم بمیرند. فرمود: در نوروز بود که خدا از بنده‏‌هایش پیمان گرفت او را بپرستند و شریک با او نیاورند و به رسولان و حججش بگروند و به ائمّه (علیهم‌السلام) ایمان آرند».
به پیروی از رهنمودهای حضرات ائمه معصوم (علیهم‌السلام)، امرای آل بویه به عنوان حاکمان دولت شیعی، در نوروز «بار عام» ( دیدار عمومی) می‌دادند و برای تهنیت جلوس می‌کردند. ابوعلی مسکویه در تجارب‌الامم می‌نویسد که: عضدالدوله (حکومت: 338-372ق) با جـلوس نوروزی، جـامه مخصوصی به نام‌ «قبای‌ سِقلاتونی» دربر می‌کرد. این لباسِ ویژه، برگرفته از همان جامه خـسروانی بود که پادشاهان ایران باستان، در نوروز به تن می‌کردند. برخی مورخان بر این نظرند که سِقلاتون یا syclaton شهری بوده در روم که از آنجا ماهوت مرغوبی می‌آوردند. در حدودالعالم آمده که پارچه‌ای که از سِقلاتون می‌آمد را در اصفهان می‌دوختند و جامه می‌کردند. ناصرخسرو می‌گوید: ««بباف اگر توانی ز علم، سِقلاتون / که علم منطق ابریشم است، پاک از لاس». به نوشته ثعالبی، مـقامات دولتـی دربار آل بویه نـیز‌، در‌ عید نوروز لباس مخصوصی به تن می‌کردند. همچنین، رسم بود شاعران نوروزسرا، فرارسیدن نوروز را به شاه شادباش ‌می‌گفتند؛ یک نمونه از این اشعار را ثعالبی در کتاب یتیمه‌الدهر آورده که تنوخی (327-384ق) در حضور عضدالدوله خوانده است و مطلع آن این است: «وَ زاده النیروز فی مُلکه/ عزاً و فی‌ دولته‌ نصراً: نوروز‌ افزود به مملکتش عزت و به‌ دولتش‌ پیروزی.» رسم دیگر این بود که شاعران برای درباریان نیز شعر‌ می‌فرستادند و به صورت گروهی به نزد امیران آل‌بویه می‌رفتند و شعر می‌خواندند. همچنین، مرسوم بود شاعران در‌ قالب‌ شعر‌، نوروز را به دوستان‌شان نیز تبریک می‌گفتند. در میان مردم‌ رسم‌ بود‌ که در ایام نوروز به یکدیگر پول و اشیای ارزنده، عیدی می‌دادند. در آن‌ زمان‌، گویا پخت غذاهایی با گوشت و گندم و جو در نوروز، معمول بوده است. نوروز در دوره آل بویه به‌اندازه‌ای اهمیت یافت که صاحب‌بن‌عَبّاد (326 385ق)، وزیر دانشمند آل بویه، کتابی با نام الأعیاد و فضائل النیروز نوشت .
سلسله شیعی فاطمیان مصر هم برای نوروز اهمیت فوق‌العاده‌ای قائل بود. مهم‌ترین مناسبت‌هاى تقویمی که از سوی فاطمیان بزرگ داشته مى‌شد، از این قرار بود: آغاز سال هجرى، میلاد پیامبر(ص)، عید فطر، عید قربان، نیمه شعبان، میلاد حضرت امام على(ع)، حضرت امام حسن(ع)، حضرت امام حسین(ع) و حضرت زهرا (س)، اول رمضان، عید غدیر، نوروز، شب اول و شب نیمه ماه رجب. مَقریزى (766-845ق)، مورخ مصری معاصر دولت‌های ممالیک بحری و ممالیک برجی و چرکسی، در کتاب الخطط درباره برگزاری عید نوروز در دوره فاطمیان مى‌گوید: «نوروز یکى از اعیاد رسمى مصر در آن زمان بود. در آن روز، بازارها تعطیل مى‌شد، رفت ‌و ‌آمد در راه‌ها کم مى‌شد، لباس و پوشاک میان خادمان دولت فاطمی و خانواده‌هایشان تقسیم می‌شد، عیدى و نیازهاى نوروز به آنها داده مى‌شد و مردم در آن روز آتش مى‌افروختند و آب بر سر و روى یکدیگر مى‌پاشیدند. در زمان خلافت الآمر بِالله در عید نوروز لباس‌هاى مردانه، زنانه و مایحتاج نوروز از قبیل مواد غذایى مانند خربزه، انار، خوشه‌هاى موز، سبدهاى خرما، به، هلیم با گوشت مرغ، گوسفند، گاو و نان میان مردم تقسیم مى‌شد. مردم در این مراسم از میان خود مردى را به نام میرِ نوروز انتخاب مى‌کردند و او معمولاً صورت خود را با آرد یا زغال مى‌پوشاند، سوار بر الاغ مى‌شد و جامه قرمز به تن مى‌کرد و در کوچه و بازار شروع به گشت ‌و ‌گذار مى‌کرد. این میر نوروز از مردم طلب عیدى مى‌کرد و مانند مأمور مالیات دفتر مخصوصى در دست مى‌گرفت و در صورت دریافت نکردن پول و عیدى، به‌شوخی، به صورت آنها اندکی آب مى‌پاشید که موجب خنده و شادی آن شخص می‌شد. مردم در آن روز به شوخى می‌پرداختند.»
همچنین، صفویان که حامیان فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی بودند ارزش و جایگاه ویژه‌ای برای جشن ملی ایرانیان، نوروز قائل بودند؛ جشنی که - چنان‌که پیش‌تر گفته شد- در احادیث منقول از بعضی از ائمه معصوم (علیهم‌السلام)، مورد تأیید قرار گرفته است. پیِترو دلاواله (1586-1652م)، جهانگرد ایتالیایی می‌گوید که در ایران (عهد صفوی) رسم است که موقع عید نوروز، رؤسا و امرای جدید تعیین می‌شوند و تعیین داروغه نیز در همان تاریخ انجام می‌گیرد. همو می‌نویسد که در روزهای عید نوروز، بزرگان به زیردستان و سالخوردگان به خردسالان عیدی می‌دهند. همزمان با لحظه تحویل سال، ناگهان 121 گلوله توپ با هم شلیک می‌شدند و گروهی از شیپورنوازان در نقاره‌خانه میادین بزرگ و بر فراز دیوارهای شهر و برج‌ها، شیپور می‌زدند و به این ترتیب، آغاز جشن را اعلام می‌کردند. شاردَن، جهانگرد و جواهرفروش فرانسوی که در اواخر دوران صفوی از ایران دیدن کرده، در سفرنامه خود اشاره کرده که به میمنت نوروز، پادشاه صفوی سکه ضرب می‌کرد . اما اینکه چگونه این جشن باستانی ایرانیان آغاز سال نو قرار گرفت، خود سخنی دیگر است و حکایتی جدا دارد. پس از تشرف ایرانیان به دین اسلام، نوروز که رسم و آیین کهن ایرانیان بود همچون بسیاری از دیگر آیین‌های مردمی، پاس داشته شد. اما چون تقویم رسمی کشور تقویم هجری قمری بود، اول سال متغیر بود و اغلب با نوروز همزمان نمی‌شد. مبنای تاریخ‌گذاری‌ اسلامی،‌ وضعیت طبیعی ماه در آسمان است و آغاز هر ماه با رؤیت هلال ماه مشخص می‌شود. از‌ آنجا که در مسائل کشورداری و اموری چون دریافت مالیات‌ از‌ کشاورزان، مراعات تاریخ قمری دشواری‌هایی‌ نظیر‌ تغییر دائمی ماه‌های سال را به همراه داشت؛ از طرفی باعث شد که‌ به‌ موازات کاربرد تاریخ قمری، استفاده‌ از‌ تقویم‌ خورشیدی لازم آید‌ و از طرف دیگر، اِعمال اصلاحاتی‌ در تقویم قمری را سبب شود. از جمله این اصلاحات، می‌توان به تلاش‌های منجمان مسلمان در دوره‌های حکومت متوکّل‌ (حکومت‌: 232-247 ق)،‌ معتضد ‌ (حکومت: 279‌ -289 ق) و طائع (حکومت: 363-381 ق) اشاره‌ کرد. در این میان منجمان دوران معتضد عباسی،‌ با‌ وضع‌ کردنِ گاهشماری‌ خراجی (معتضدی)، مشکلات‌ موجود‌ را در محدوده وسیعی از میان برداشتند. اما مشکلات به‌طور کامل حل نشده بود. تا اینکه سرانجام سلطان ملکشاه سلجوقی (حکومت: 465‌-485 ق) در هشتم رجب 467 ق مطابق 14 اسفند 453 خورشیدی برای اصلاح تقویم، فرمانی‌ صادر کرد و عبدالرحمن خازِنی (متوفی بعد از 525 ق)‌ برای‌ اجرای‌ دستور در سال 467ق، در شهر مرو، کار اصلاح تقویم و پایه‌گذاری تقویم سلطانی را به روش‌ علمی و با ‌‌همکاری دانشمندان منجم و ریاضیدانی آغاز کرد. این هیأت کار اصلاح تقویم و پایه‌گذاری گاهشماری جلالی را از 467 ق آغاز کرد و در‌ 471‌ ق به پایان رساند. در اینجا تثبیت نوروز در بهار (اعتدال ربیعی) و شروع تاریخ جلالی از روز جمعه اول فروردین 458 خورشیدی، برابر نهم رمضان 471 ق بود. پیش‌ از آن، نوروز ثابت نبود‌ و در‌ هر چهار سال یک روز نسبت به سال خورشیدی حقیقی، جلو می‌افتاد. زیرا که یک سال ایرانی معادل 365 روز تمام‌ اختیار‌ می‌شد‌ که طول آن برابر 12 ماه 30 روزی‌ و پنج روز اضافی (اندرگاه) بود. در حالی که سال خورشیدی حقیقی به اندازه کسری، معادل تقریبی 48 دقیقه و 45 ثانیه و 51 ثالثه، بیشتر‌ بود‌ که‌ با احتساب رقم‌های بعد از اعشار، زمان دقیق سال خورشیدی به 2422/365 روز می‌رسید. بنابراین، سال ایرانی در هر چهار سال، یک روز یا به طور دقیق‌تر در هر 128 سال،‌ 31‌ روز‌ نسبت به سال خورشیدی حقیقی اختلاف پیدا می‌کرد (کمتر بود). خازنی طول سال شمسی را 365 روز و 5 ساعت و 45 دقیقه و 44 ثانیه و 14 ثالثه و 18 رابعه و 45 خامسه محاسبه کرده است. از این نظر، گاهشماری جلالی را دقیق‌ترین گاهشماری جهان دانسته‌اند. تقویم مسیحی هر 3226 سال یک روز خطا دارد درحالی‌که گاهشماری جلالی در هر 116 هزار و 529 سال یک روز خطا دارد. محل رصد شهرهای اصفهان (پایتخت سلجوقیان)، ری و نیشابور ذکر شده است .
اعضای هیأت عبارت بودند از:
 .1 حکیم ابوالفتح عبدالرحمان خازنی که در علم هندسه استاد کامل بود و در تحصیل معقولات، تا آن اندازه که موافق طبعش بود، کوشش می‌کرد. او زیجی به عنوان «معتبر سنجری» تنظیم کرد. علی بن زید بیهقی در تتمه صوان‌الحکمه می‌گوید: «وی انسانی منیع‌الطبع بود و صله هزاردیناری سلطان سنجر را نپذیرفت.»
2. حکیم عمر خیام که شرح حال و خدمات علمی آن حکیم بر همگان آشکار است.
3. ابوالعباس فضل بن محمد لوکری که از مردم لوکر بود. وی به یک واسطه، شاگرد شیخ‌الرئیس ابوعلی سینا (428-370ق) بود، یعنی شاگرد بلاواسطه بهمنیار و به سه واسطه، استاد خواجه نصیر طوسی بود، بدین ترتیب که: خواجه نصیرالدین طوسی (وفات: 672ق) شاگرد فریدالدین داماد نیشابوری (وفات: 699ق)، و فریدالدین نیشابوری شاگرد فریدالدین عمر بن غیلان بلخی (وفات: 610ق) و فریدالدین بلخی شاگرد ابوالعباس فضل بن محمد لوکری (وفات: نیمه اول قرن ششم) و او خود شاگرد بهمنیار بن مرزبان آذربایجانی (وفات: 458ق) بوده و بهمنیار هم شاگرد نامی و برجسته ابن سینا. ابوالعباس لوکری ادیب صاحب نامی بود که به دو زبان فارسی و عربی شعر می‌سرود. او دیوانی داشته که تنها ابیات معدودی از آن به‌جا مانده است. افزون بر این، وی رساله‌ای دارد که در آن، اصول همه علوم حکمی، یعنی منطق، طبیعیات، الهیات، ریاضیات و حکمت عملی را به زبان فارسی به نظم کشیده و به نثر سلیس فارسی شرح داده است. او یکی از فلاسفه بزرگ قرن پنجم هجری بود که به فلسفه مشاء تسلط کامل داشت و موجب اشاعه فلسفه در خراسان بزرگ شد و شاگردان برجسته و صاحب نامی مانند قطب الزمان طبسی مروزی، عبدالرزاق ترکی و شرف‌الزمان ایلاقی و غیره را آموزش داد. وی به عنوان کتاب درسی یک مجموعه کاملی از همه علوم حکمی فلسفه مشاء به نام بیان الحق بضمان الصدق تألیف کرد. این کتاب تلخیصی است از همه مسائل اصلی فلسفه مشاء از ارسطو تا بهمنیار و البته در عین تلخیص، شرح کاملی از همه این مسائل است که دانشجویان فلسفه را از همه کتب مفصل و مختصر بی‌نیاز می‌کند.‌
4. حکیم میمون بن نجیب واسطی که علی بن زید بیهقی در تتمه صوان‌الحکمه درباره‌اش می‌گوید: «طبیبی فاضل و حکیم بود که با صاحبان جاه و مال اختلاط نمی‌نمود و در منطق، طبیعیات و الهیات کتاب شفا استاد کامل بود.»
5. حکیم ابوحاتم مظفر اِسفَزاری که وسیله‌ای برای تشخیص عیار فلزات قیمتی به نام «میزان ارشمیدس» ساخته بود که خزانه‌دار سلطان ملکشاه سلجوقی آن را از ترس برملاشدن خیانت‌هایش در خزانه، شکست و از بین برد.
دیگر دست‌اندرکاران تنظیم تقویم جلالی عبارتند از:
6. محمد بن احمد معموری؛
7. ابن کوشک بیهقی مباهی؛
درباره این دو تن اطلاعات اندکی در دست است.
در این نوشتار کوشیدم از منظری متفاوت به نوروز نگاه کنم. لازم است به ذکر این موضوع نیز بپردازم که در دریای وسیع معانی ژرف و آموزه‌های گرانقدر نهج البلاغه، به ویژه نامه شماره 47 (با همه کوتاهی و گزیده گویی) مجموعه‌ای از دستورالعمل‌های مهمی وجود دارد که توجه به آنها برای همگان در زندگی لازم است. به روایت دیگر، نامه 47 نهج البلاغه می‌تواند به عنوان نقشه راه، و کلان روش زندگی اجتماعی و فردی مردمان به کار آید و باید امیدوار بود نگاه مردم به این نامه سرشار از معرفت به گونه‌ای جلب شود که به صورت «نصب‌العین» به کار گیرند.
در هر صورت، حضرت امیر(ع) در این نامه در مقام وصیت خود به دو امام بزرگوار، فرزندانش حسن و حسین (علیهما السلام)؛ مجموعه‌ای از رهنمودهای زندگی را بر می‌شمارند (در این مقاله، از ترجمه مرحوم جعفر شهیدی از نهج البلاغه استفاده شده): در کنار خصائلی چون خداترسی و چنگ نزدن به دنیا و...‌، یک رهنمود ایشان به راستی و وظیفه‌ای ساخته شده برای نوروز است: آشتی دادن با یکدیگر (برای افرادی که علاقه‌مند به مسائل واژگانی هستند می‌افزایم که آشتی با یکدیگر، ترجمه‌ای است که مرحوم شهیدی برای اصطلاح «صلاح ذات البین» انتخاب کرده‌اند، که کاملاً بلیغ و رسا است.) در هر صورت، نوروز فرصت خوبی برای آشتی با یکدیگر و فراموش کردن کینه‌ها و قهرها است. چرا که نوروز حیات دوباره آسمان و زمین است و به انسان‌ها می‌آموزد عمر انسان همچون گذشت ابرها از بالای سر انسان می‌گذرد، سال به سال پشت سر هم؛ و چه وقتی بهتر از نوروز برای فراموش کردن کینه‌ها و قهرها و آشتی دوباره با یکدیگر؟
به نظر اینجانب این لطف خداوند بوده که نوروز را برای ما ایرانیان و به طور کلی برای همه کسانی که آن را جشن می‌گیرند به ودیعت نهاده است. اگر قرار باشد تحولی به احسن الحال برای انسان رخ دهد چه فرصتی بهتر از نوروز وقتی که جهان دوباره حیات خود را جشن می‌گیرد؟
اجازه دهید بحث‌ را به سوی دیگر ببریم و با برجسته کردن نکته مورد نظر امام علی(ع) در نامه شماره 47 نهج البلاغه که آشتی دادن میان یکدیگر را از جمله وصیت‌های خود به فرزندانش برشمرده است، نگاهی کنم به کوششی که از سوی دین مبین اسلام برای پاسداشت نوروز، این رخداد فرخنده به عمل آمده است. طبیعی است که دین مبین قرار نبوده با سنتی حسنه که ریشه در قلب مردمان داشته به رویارویی برخیزد و البته توجه به نوروز را (دست کم از سوی بزرگان اسلام) توصیه نیز کرده است.
باید به این موضوع توجه کرد که ناظر به قدمت برپایی نوروز در فلات ایران و در حوزه ایران فرهنگی (که اشتراکات فرهنگی زیادی را با دیگر اقوام همسایه ایران پدید آورده است)، این جشن مورد توجه بسیاری از همسایگان ایران، از جمله کشورهای عربی نیز قرار گرفته است و چند گزارش نیز از ورود نام نوروز، به شکل عموماً معرب شده نیروز / النیروز در میان کهن‌ترین اشعار ادبی وجود دارد. از جمله جریر شاعر عرب که حدود سال 30 قمری متولد شده است و نیز دیگر شاعر قرن اول هجری، اختل که حدود سال 19 قمری به دنیا آمده است. همچنین قابل ذکر است که موارد متعددی درباره بررسی نوروز در شعر عربی وجود دارد؛ از جمله آنها گزارشی است که احمد موسی دانش آموخته زبان فارسی اهل کشور مراکش در سال 1381 تهیه کرد. او در این گزارش بجز اشاره‌های جریر و اختل به نوروز در اشعار خود، فهرستی از شاعران عرب را از قرن اول تا پنجم که به این مفهوم پرداخته‌اند، تهیه کرده است. این فهرست را می‌توان با نام‌هایی چون ابونواس، متنبی، بحتری و... نیز ادامه داد. این مجموعه اشعار را باید ادب نوروز نامید.
یاد دارم که یکی از رجال سیاسی عرب به من گفت در مصر در 20 مارس مردم سبزی پلو با ماهی می‌خورند و آن روز را النیروز می‌نامند.
نوروز قبطی، نوروز مصری یا نیروز قبطی به آغاز سال نو در روز اول ماه توت (یکی از ماه‌های مصر باستان) در مصر باستان گفته می‌شود. نوروز مصری در فصل بهار و قرار گرفتن خورشید در برج حمل همزمان با طغیان رود نیل و آغاز فصل زراعی بود. نوروز قبطی در مصر با نوروز در ایران باستان در اصل یکی است زیرا مصریان جشن نوروز را از ایرانیان گرفته و با همان نام و آداب و سنن برگزار می‌کردند. مصریان باستان عقیده داشتند که این روز آغاز خلقت نیز است.
نوروز که یکی از مشهورترین اعیاد مصر است از ایران باستان گرفته شده و به آن «نیروز قبطی» لقب داده‌اند. این عید با همان نام و آداب و سنن ایرانی در مصر برگزار می‌شود. قلقشندی در کتاب مناهج‌الفکر نیز می‌گوید: «مصریان در آن روز شادی کرده، آتش می‌افروزند و آب روی هم می‌پاشند که از مراسم ایرانیان به مراتب مفصل‌تر است. مردم شام نیز همین آیین را در اول ماه نیایش که یکی از ماه‌های رومی است، برگزار می‌کنند. بنابر یک فرضیه احتمالاً کمبوجیه نوروز باستان را به مصر برده است. بر طبق نظریه‌ای دیگر تاریخ ورود نوروز در مصر باستان در عهد حکومت داریوش بزرگ جانشین کمبوجیه بوده است. در زمان این پادشاه روابط فرهنگی میان مصریان و ایران محکم و استوار بوده است. مورخان و پژوهشگران همچنین نقل کرده‌اند که داریوش بعضی از اصلاحات تقویم مصری را به سرزمین خود آورده است. حتی پس از فتح مصر از طرف مسلمانان نیز این جشن باستانی در این کشور ادامه داشته است. اما روایت‌هایی که از ابن ایاس باقی مانده است، نشان می‌دهد که مصریان قبل از ورود اسلام به مصر نوروز را برگزار می‌کردند و با آداب و رسوم ایرانیان باستان شباهت بسیاری بین‌شان دیده می‌شود. حکومت مصر در عید نوروز به کارمندان و خانواده‌هایشان لباس و پوشاک می‌دهد و طبق عادت دیرینه مردم نیز به همدیگر هدیه می‌دهند.
این بحث را از آن جهت طرح کردم که نشان دهم در آغازین سال‌های هجرت، نوروز در شعر عربی نمود یافته و این نشان می‌دهد پرداختن به این موضوع در ذهن مردمان عرب وجود داشته است. بر این اساس هنگامی که از جایگاه نوروز در میان مسلمانان گفت‌و‌گو می‌کنیم، وقتی از ایرانیان سخن می‌گوییم خاطره جمعی آنها را در موضوعی تحلیل می‌کنیم که قرن‌ها در میان آنان وجود داشته و وقتی از مسلمانان غیرایرانی گفت‌و‌گو می‌کنیم، با کسانی روبه‌رو هستیم که این مفهوم را (به شهادت شاعرانی که از آنها یاد کردیم و سابقه آن را به سال‌های اول هجری رساندیم) به خوبی می‌شناخته‌اند.
 استاد مهدی مهریزی با دقتی زایدالوصف روایت‌های ماثور از ائمه (ع) را جمع‌آوری کرده است، ایشان علاوه بر پرداختن به روایت‌های ائمه اطهار(ع) که بدان‌ها اشاره کردیم، فهرستی از عالمان اسلام را که به نوروز توجه داشته و حتی آداب و شعائر خاصی را برای آن برشمرده‌اند، از افراد صاحب نام و ارجمندی چون شیخ طوسی، ابن ادریس، شهید اول، ابن فهد، شهید ثانی، محقق کرکی، محقق اردبیلی و شیخ بهایی (و بسیاری دیگر) یاد کرده‌اند و بر این اساس باید گفت دانشمندان اسلامی که دغدغه رشد و گسترش معرفت اسلامی را داشته‌اند، نوروز را به عنوان میراث گرانقدر که بعد از اسلام یکی از ویژگی‌های جامعه بوده است، پاس داشته‌اند. این میان، با به قدرت رسیدن دولت صفوی در ایران که دغدغه‌های ملی و شیعی را ( به عنوان دو بال نگهبانی از جامعه ایرانی) مورد توجه قرار داده‌اند، با حمایت خود از این سنت حسنه ایرانی - اسلامی باعث ایجاد نوع ادبی «نوروز نامه»‌نگاری شده‌اند. یعنی مجموعه‌ای از کتاب که در آنها به نوروز به عنوان یک میراث دینی - ملی پرداخته شده و اهمیت توجه به آن برای مخاطبان برشمرده شده است و حتی قبل از صفویه حکیم عمر خیام در قرن پنجم جزو اولین کسانی است که نوروزنامه نوشته است. همچنین مرحوم آقا بزرگ طهرانی که عمر خود را صرف فهرست‌نگاری آثار مربوط به شیعیان کرده است، در جلد 24 کتاب شگرف خود الذریعه الی تصانیف شیعه، بیست نوروزنامه/نوروزیه را برشمرده است.
 تهیه متن‌هایی درباره نوروز در دوره صفوی با کتاب بحارالانوار، کوشش بسیار سترگ علامه مجلسی به اوج خود می‌رسد. علامه بزرگوار در جلد 56 این کتاب، در صفحات 91 تا 143، به گزارش وسیعی درباره نوروز در سنت اسلامی پرداخته و بر این اساس نمونه‌های چندی از نوروزنامه‌های دوران خود را نیز در کتاب گنجانده است. جالب است بدانیم گزارش علامه مجلسی درباره نوروز توسط دانشمند مشهور اروپایی، جان والبریج که تاکنون آثار متعددی درباره فرهنگ و تمدن ایران تألیف کرده ، به صورتی روشمند مورد بررسی قرار گرفته و منابع آن برجسته شده است. مطالعه کوشش البریج برای کسانی که علاقه‌مند به بررسی آثار علامه مجلسی هستند ضروری، بلکه واجب است.
نمی‌توانم از آثاری که درباره نوروز نوشته شده است یاد کنم و یک اثر بسیار مهم را که متأسفانه در طول تاریخ گم شده و به دست ما نرسیده است، برنشمارم. ابن ندیم که در قرن چهارم هجری می‌زیسته است در کتاب الفهرست(صفحه 223)، به هنگام ذکر فهرستی از آثار دانشمند بزرگ اسلامی و ایرانی صاحب بن عباد صدراعظم آل بویه در اصفهان که از جمله شیعیان بزرگوار قرن چهارم هجری به شمار می‌رود، اشاره می‌کند که صاحب، کتابی به نام الاعیاد و فضایل النیروز داشته، که البته همانگونه که یاد کردم، متأسفانه به دست ما نرسیده است. صاحب بن عباد از جمله مردمانی است که تاکنون قدر او آنگونه که باید و شاید شناخته نشده است و باید امیدوار بود روزی به طور جدی شخصیت کثیرالوجه او مورد توجه ما ایرانیان قرار گیرد. در نهایت، اکنون و با فرا رسیدن عید سعید نوروز، کوشیدم نشان دهم این سنت حسنه بسیار مورد توجه جامعه ایرانی و 9 کشور دیگر از جمله آذربایجان، ترکیه، عراق، ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، افغانستان، هندوستان و پاکستان قرار گرفته و بیش از یک هزار سال ادبیات علمی درباره وجه دینی آن تولید شده است.
 از دیگر سو، باید از فرصت استفاده کرد و ذهن مردم را به سمت آشتی و همدلی سوق داد. اگر به این سنت رفتار کنیم، یکی از وصایای مولا علی(ع) را مورد توجه قرار داده‌ایم. امید است که این گونه باشد.
منابع در دفتر روزنامه موجود است.

http://www.kerman-online.ir/fa/News/707381/سرمقاله-ایران--نوروز؛-از-تاریخ-تا-امروز
بستن   چاپ