کرمان رصد
سرمقاله خراسان/ پایان سرایش شاهنامه، آغاز پاسداری از زبان ملی
شنبه 25 اسفند 1403 - 09:20:52
کرمان رصد - خراسان / «پایان سرایش شاهنامه، آغاز پاسداری از زبان ملی» عنوان یادداشت روز در روزنامه خراسان به قلم علیرضا حیدری است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:
بنابر آنچه از خود شاهنامه و گفته فردوسی برمی‌آید، بیست و پنجم اسفند را باید روز پایان سرایش شاهنامه دانست. با پایان سرایش شاهنامه، درواقع راهی تازه پیش روی ایران بزرگ قرار گرفت؛ راهی که هم هویت ایرانی در گنجینه‌ای یکپارچه در دسترس تاریخ و آیندگان گذاشته شد و هم زبان فارسی که در خطر حذف شدن بود، جانی تازه گرفت تا جایی که توانست ز باد و ز باران بی‌گزند بماند.
اگر نیک بنگریم، این تمدن و هویت ملی و فرهنگ و تاریخ ایرانی بر پایه زبان فارسی پایدار مانده است؛ ازاین‌رو، دستاورد زنده نگه داشتن زبان فارسی مهم‌ترین میراث فردوسی است که پایه تمدنی را قرص و محکم کرد و صدالبته که مانایی این هویت جز به پایندگی زبان فارسی ممکن نیست. باید باور داشت که هویت با ویران شدن زبان از بین می‌رود؛ پس تا شاهنامه هست، زبان فارسی هم زنده خواهد ماند و اگر در پاسداشت زبان فارسی کوتاهی صورت گیرد، بنای گذشتۀ پرشکوه هم ترک برمی‌دارد.
 بیست و پنجم اسفند، روز پایان سرایش شاهنامه نیست که درواقع روز آغاز سرایش زبان و فرهنگ و منش و تاریخ ایرانی است. به ظاهر فردوسی به کارش پایان داد، اما در اصل پنجره‌ای گشود به آینده و افقی روشن را پیش چشم ما باز کرد.
چه این بیت «بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی» از فردوسی باشد، چه نباشد و چه این رنج، بیست و پنج‌ساله بوده یا سی و پنج‌ساله، مهم این است که حکیم توس، به خوبی دریافته بود که باید کاری کرد کارستان.
بازار
پاسخ به این پرسش که چرا باید از زبان فارسی پاسداری کنیم و چرا فردوسی برای زنده ماندن این زبان خود را به آب و آتش زد و آن رنج را به جان خرید، این بود که او می‌دانست زبان، پایه و بنیان فرهنگ است و ادامۀ فرهنگ و منش ایرانی، جز به ماندگاری زبان فارسی ممکن نخواهد بود. کاری که فردوسی کرد، درکنار بازتاباندن تاریخ ایران و فرهنگ نیاکانی ما و انبوهی از خرده فرهنگ‌هایی که در دل شاهنامه آمده است، هویت دادن به زبان فارسی و جان بخشیدن به آن بود و شاید این گفتۀ دکتر خالقی مطلق ـ که عمر خود را برای تصحیح معتبرترین نسخۀ شاهنامۀ فردوسی سپری کردـ، جان کلام باشد که: «ما ملیت خودمان را مدیون زبان فارسی هستیم و زبان فارسی را نیز تا اندازۀ زیادی مدیون شاهنامۀ فردوسی.» 
او به فرزانگی دریافته بود که این فرهنگ و تاریخ بر دوش زبان ایستاده است و اگر زبان فارسی آسیب بیند و بمیرد، هیچ نشانی از آن در تاریخ و فرهنگ نخواهد ماند. او به نیکی دریافته بود که ماندگاری ایران در مفهومی گسترده، با حفظ زبان فارسی ممکن است و همه اقوام و گویش‌های ایرانی در این سپهر فرهنگی قرار دارند و با حفظ گویش و زبان خود، در دنیای فرهنگی و تاریخی بزرگ تری به نام تاریخ و فرهنگ و زبان فارسی جای دارند و در سایۀ این موهبت «همزبانی» پیوندی درازنا با تاریخ خواهند داشت.
هویت ما در زمین زبان فارسی بالیده و رشد کرده است و در کشاکش‌های تاریخی، این زبان فارسی بوده که، چون خونی در مویرگ‌های ایران جاری بوده و حیات و زندگی را معنا بخشیده است. فردوسی خود هم این دیدگاه را داشت که با این زبان و این سخن و واژه و کلام، هدفی جز رستگاری ایرانیان و بلکه انسان نداشت:
جهان کرده ام از سخن، چون بهشت
از این بیش تخم سخن کس نکشت
به همین دلیل است که شاهنامه را باید فراتر از یک منظومه دید و آن را تجلی گاه ملیت، وحدت و اخلاق انسانی به شمار آورد. این زبان توانست پس از فردوسی، ظرفیت‌های فراوان فرهنگی را بیافریند و چه در نثر و چه در شعر و چه دانش و علم، فصلی درخشان را رقم بزند. به راستی درخشندگی علم و دانش و ادبیات پس از فردوسی را باید مدیون پایه‌ریزی فرهنگی و احیای زبان فارسی به دست این پیر فرزانه توس دانست.

http://www.kerman-online.ir/fa/News/706193/سرمقاله-خراسان--پایان-سرایش-شاهنامه،-آغاز-پاسداری-از-زبان-ملی
بستن   چاپ