کرمان رصد - فرارو /متن پیش رو در فرارو منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
سایمون تیسدال-گاردین| دموکراسیای که زمانی مایه تحسین جهانیان بود، اکنون به چنگال گروهی افراطی راستگرا گرفتار شده است. اعطای امتیاز به چنین گروهی خطایی جبرانناپذیر خواهد بود. این مسئله محدود به دونالد ترامپ نیست، بلکه فراتر از اوست. این فقط مربوط به بحران اوکراین، شکست روسیه، تقویت امنیت اروپا یا مواجهه با آمریکای منحرفشده از اصولش نیست. این داستانی است درباره جهانی که دگرگون شده؛ جهانی تاریکتر، ترسناکتر و خطرناکتر.
در این جهان، پیمانها و قوانین ارزش خود را از دست دادهاند، اتحادها متلاشی شدهاند، اعتماد نابود شده، اصول به معامله گذاشته شدهاند و اخلاقیات بیارزش گشتهاند. در این وضعیت، قدرت خام، زور عریان، خودخواهی متکبرانه، معاملات پشت پرده و دروغهای آشکار بر همه چیز حاکم است. هرچند این روند پیش از این آغاز شده بود، دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا نماد پرصدای این تغییر است.
ترامپ، ماسک و بنن؛ سهضلعی نئوفاشیسم قرن بیستویکم؟
بیایید نگاهی عمیقتر به این مسئله داشته باشیم. دونالد ترامپ تنها نماد یکی از نشانههای یک بحران بزرگتر است. او بیشک فردی مخرب، بیاحساس و فاقد مسئولیتپذیری است که برای مردم خود اهمیتی قائل نیست و آنها را صرفاً تماشاچیانی برای یک نمایش عوامفریبانه میبیند. از نظر او، تحقیر نابجای ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور شجاع اوکراین چیزی نبود جز «یک نمایش تلویزیونی عالی». اگرچه ریاستجمهوری قدرت زیادی در اختیار او قرار میدهد، اما مقام ریاستجمهوری تنها بخشی از ماجرا است.
در عین حال، دموکراتهایی که تاکنون مغلوب بودند، آرامآرام صدای خود را پیدا کردهاند. سناتور کریس مورفی از ایالت کنتیکت نمونهای بارز از نحوه مقابله با ترامپ را نشان داده است. بهجای سکوت یا عقبنشینی، او موضع گرفته و از شکستن همان قواعدی که ترامپ به آن اعتنا نمیکند، ابایی ندارد. بهویژه زمانی که ترامپ سیاستهای مبتنی بر تنوع در استخدام را بهطور غیرمنطقی مسئول سانحه مرگبار هوایی ماه ژانویه در رودخانه پوتوماک دانست، مورفی با قاطعیت واکنش نشان داد و این ادعا را محکوم کرد.
مورفی با خشم گفت: «همه مردم این کشور باید از اینکه ترامپ آن بالا ایستاده و عمداً به شما دروغ میگوید، خشمگین باشند.» هفته گذشته ترامپ بار دیگر با زلنسکی برخورد کرد، اما این بار واکنشها گستردهتر بود. اعتراضات خیابانی در بریتانیا و ایالات متحده شکل گرفت. یک کمپین رو به گسترش است که تلاش میکند سفر رسمی ترامپ به بریتانیا را لغو کند. نظرسنجیها نیز افزایش مخالفتها را نشان میدهند. شاید غیرمعمول به نظر برسد که از «مقاومت» صحبت کنیم، گویی با اشغال نظامی نازیها مواجهایم. اما رهبران ما باید در برابر ترامپ مقاومت کنند.
دموکراسیای که زمانی الهامبخش جهانیان بود، اکنون در گروگان گروهی افراطی راستگرا و فرصتطلب قرار گرفته است. رهبر آنها، خود را «شاه» مینامد و از ریاستجمهوری مادامالعمر سخن میگوید. ایلان ماسک و استیو بنن با ژستهای شبهنظامی خودنمایی میکنند. نئوفاشیستهای اروپایی از دوردستها با هیجان و شور شاهد این تحولات هستند.
آیا خیانت ترامپ، اروپا را بیدار میکند؟
سپاهیان ترامپ، با حمله به نهادهای حکومتی، دستگاه قضایی و رسانههای آزاد، هر کسی را که وفاداریاش مورد تردید باشد، با تهدید و ارعاب مواجه میکنند. تبلیغاتچیهای او که به «بارونهای فناوری» معروف هستند، به حدی نفوذ یافتهاند که حتی یوزف گوبلز به آن حسادت میکرد. مشابه ولادیمیر پوتین، رهبر خودکامه روسیه، جیدی ونس، یکی از مهاجمان برجسته ترامپ، جنگی فرهنگی و ضددموکراتیک را با شعارهای «ارزشهای مسیحی» و دیدگاهی محدود و متعصبانه هدایت میکند.
با وجود همه اینها، اوکراین حتی در برابر خیانت ترامپ، همچنان نماد مقاومت باقی مانده است. مردم اوکراین با جان و دل برای آزادی، حاکمیت ملی و حق تعیین سرنوشت دموکراتیک خود میجنگند. وضعیت روشن است: از آنجا که دیگر نمیتوان روی ایالات متحده حساب کرد، رهبران اروپا باید مسیر خود را مشخص کنند. این شامل ارسال تسلیحات پیشرفتهتر و بیشتر به کییف از جمله موشکهای مدرن، ارائه کمکهای مالی و بشردوستانه گستردهتر که بخشی از آن میتواند از ضبط 300 میلیارد دلار داراییهای بلوکه شده روسیه تأمین شود و افزایش هزینههای دفاعی به صورت جمعی است. رهبرانی همچون کییر استارمر و امانوئل مکرون باید مواضع قاطعتر و شفافتری اتخاذ کنند و از رفتارهای محتاطانه و منفعلانه دوری گزینند.
برای دستیابی به اثربخشی بیشتر، رهبران اروپا باید دولت آمریکا را ترغیب کنند که ضمانتهای امنیتی بلندمدت و معتبر برای اوکراین ارائه دهد و حامی هر نیروی اروپایی یا بریتانیایی باشد که بهمنظور نظارت بر آتشبس اعزام میشود. منطقی است که ایالات متحده از ابتکار صلحی که اروپا آن را هدایت میکند، پشتیبانی کند. در غیر این صورت، اروپا نباید از ایجاد اختلافات آشکار با واشنگتن هراس داشته باشد.
همچنین باید فشار بر روسیه برای پایان دادن به کشتار و بمبارانهای روزانه در اوکراین افزایش یابد. پوتین همان کسی است که این جنگ را آغاز کرده و میتواند همین امروز به آن خاتمه دهد. امتناع او از انجام این کار، اگر اثبات بیشتری نیاز باشد، مؤید ادعای زلنسکی است که سخنان پوتین قابلاعتماد نیست. برای توقف این جنگ، فشار بر پوتین باید بیشتر شود.
برنامهریزی تازه لندن و پاریس برای توقف جنگ
اما در حال حاضر، اتفاقی معکوس در جریان است. تحلیلگران نظامی هشدار دادهاند که کرملین، با بهرهبرداری از اختلافات و شکافهای میان کشورهای غربی، ممکن است حملات خود را در شرق اوکراین شدت بخشد. این سناریو میتواند بهخصوص با تضعیف روحیه و خستگی اوکراین همراه باشد، حتی ممکن است کرملین را به تلاش برای اجرای مجدد برنامه اصلی پوتین برای تصرف کل کشور ترغیب کند.
برای جلوگیری از این سناریو، رهبران اتحادیه اروپا قرار است پنجشنبه در بروکسل دوباره گردهم آیند باید اختلافات خود را کنار بگذارند و بر سر خطوط مشخصی توافق کنند. کی یر استارمر اعلام کرده که او و مکرون در حال تدوین طرحی هستند. این اقدامی مناسب است. قدرتهای اصلی ناتو در اروپا باید توقف فوری تمامی درگیریها در اوکراین و کورسک را درخواست کنند و فرایند صلحی جامع، بدون پیششرط و امتیاز به جریان بیندازند. در صورتی که پوتین تسلیم نشود، لازم است سفرای روسیه را اخراج کنند، مرزها را ببندند، صادرات روسیه را متوقف کنند، نیروهای نظامی خود را بسیج نمایند و برای ارائه پوشش هوایی دفاعی به تمام مناطق اشغالی اوکراین ضربالاجل تعیین کنند.
روسیه باید متوجه شود که غرب نیز از قدرت برخوردار است و اگر مجبور باشد، با تمام توان خود در برابر تجاوز غیرقانونی پوتین مقاومت خواهد کرد. وقت آن است که سخنان بیپایه ترامپ درباره جنگ جهانی سوم نادیده گرفته شوند. پوتین یک قاتل جمعی است، نه یک دیوانه؛ و علاوه بر این، او یک بزدل است.
هشدار آلمان: جهان در آستانه بازگشت به عصر تاریکی
با خیانتهای ترامپ و تهدید او به قطع کمکهای نظامی، تنها یک اروپای قوی و متحد میتواند مانع از شکست اوکراین در میدان نبرد شود. اگر اوکراین مجبور شود در برابر یک توافق کرملین تسلیم شود و حاکمیت خود را از دست بدهد، این امر الگویی فاجعهبار برای تمام ملتهای آزاد جهان خواهد بود. مارکو روبیو، وزیر خارجه مطیع ترامپ، اخیراً دیدگاهی از آینده جهان در قرن بیستویکم ارائه کرد: جهانی که تحت تسلط ایالات متحده، روسیه و چین باشد و مانند قرن نوزدهم به حوزههای نفوذ جغرافیایی-سیاسی تقسیم گردد. روبیو بر این باور است که بازسازی روابط آمریکا با مسکو برای حفظ این توازن سهگانه ضروری است. اما اگر راهبرد تسلیم ترامپ به موفقیت برسد و او و پوتین اوکراین را میان خود تقسیم کنند، آیندهای تیره و پر از تفرقه در انتظار جهان خواهد بود.
چنین فاجعهای مدتها پیش پیشبینی شده بود. جورج اورول در رمان «هزار و نهصد و هشتاد و چهار» دنیایی کابوسوار را به تصویر کشید که بین سه ابرقدرت «اقیانوسیه، اوراسیا و استاسیا» تقسیم شده و به عمد درگیر جنگهای بیپایان هستند. این امپراتوریها ویژگیهای مشترکی دارند: تمامیتخواهی، نظارت گسترده، سرکوب، بیاخلاقی و بیرحمی آشکار. آیا این وضعیت آشنا به نظر نمیرسد؟
آنالنا بائربوک، وزیر خارجه آلمان، کشوری که با فاشیسم در گذشته و حال آشناست، اخیراً اظهار داشت: «عصر جدیدی از پلیدی آغاز شده است.» اوکراینیها که اکنون تحت اشغال هستند، شرارت نازلشده بر سر خود را بهخوبی درک میکنند. این همان دیستوپیای بیرحم و بیقانونی است که آمریکا تحت ریاست ترامپ، جهان را به سوی آن سوق میدهد. مگر اینکه جلوی آن را بگیریم، مگر اینکه مبارزه کنیم، مگر اینکه اروپا مقاومت کند.
بازار
![]()