کرمان رصد
سرمقاله خراسان/ از فشار حداکثری تا اشتیاق حداکثری!
پنجشنبه 18 بهمن 1403 - 08:11:39
کرمان رصد - خراسان / «از فشار حداکثری تا اشتیاق حداکثری!» عنوان یادداشت روز در روزنامه خراسان به قلم جعفر یوسفی است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:
سیاست بین‌الملل عرصه‌ای پیچیده از بازی‌های قدرت، دیپلماسی و محاسبات دقیق است. هر کنش و واکنش در این عرصه، پیام‌های خاص خود را مخابره می‌کند و بر موقعیت چانه‌زنی طرفین تأثیر می‌گذارد. در این میان، تفاوت رویکرد آمریکا و ایران در مواجهه با مذاکره در ماه‌های اخیر به‌وضوح مشهود است. ترامپ ابتدا یادداشت فشار حداکثری را امضا می‌کند، سپس مذاکره را به‌عنوان امتیاز مطرح می‌کند. در مقابل، در ایران ابتدا سیگنال ضعف ارسال می‌شود و بعد، با ادبیاتی مملو از اشتیاق، میز مذاکره سوزانده می‌شود. این تاکتیک نادرست، چانه‌زنی را از مسیر اقتدار به مسیر استیصال می‌کشاند و هزینه‌های دیپلماتیک و راهبردی سنگینی را تحمیل می‌کند.سخنان اخیر ترامپ را نیز می‌توان سرفصل عملیات روانی دولت جدید آمریکا دانست؛ راهبردی که بر چهار محور کلیدی استوار است؛ القای دوقطبی در فضای داخلی ایران، بزرگ‌نمایی قدرت و توانایی چانه‌زنی آمریکا، کوچک‌نمایی خواسته‌های آمریکا به‌منظور نرم کردن طرف ایرانی و فریب در قالب ابراز صمیمیت و تمایل به توافق. این رویکرد در واقع تلاشی برای شکل‌دهی به افکار عمومی و تصمیم‌سازان ایرانی است تا مذاکرات را به‌عنوان یک مسیر گریزناپذیر بپذیرند، در حالی که پشت پرده هدف واشنگتن تحمیل شرایط مطلوب خود است.دونالد ترامپ و تیم سیاست خارجی او، مذاکره را نه‌تنها یک ابزار بلکه یک امتیاز تعریف می‌کنند. ابتدا با فشار حداکثری، طرف مقابل را در موقعیتی شکننده قرار می‌دهند و سپس با طرح مذاکره، فضا را مدیریت می‌کنند. این روش از یک قاعده کلاسیک در روابط بین‌الملل پیروی می‌کند: مذاکره زمانی ارزش دارد که طرف مقابل آن را نیاز بداند، نه آن که به آن به‌عنوان راه نجات نگاه کند. ترامپ با این تاکتیک، قدرت چانه‌زنی را حفظ کرده و به‌جای آن که مذاکره را به‌عنوان یک هدف معرفی کند، آن را به‌عنوان امتیازی که می‌تواند داده یا پس گرفته شود، مدیریت می‌کند.
در طرف مقابل، برخی دولتمردان ایران در برخی مقاطع، قبل از آن که حتی شرایط مذاکره فراهم شود، پیام‌هایی حاکی از ضعف و اضطرار ارسال کرده اند. این رویکرد، نه‌تنها موقعیت چانه‌زنی را تضعیف می‌کند بلکه طرف مقابل را نسبت به گرفتن امتیازات بیشتر ترغیب می‌کند. هنگامی که پیش از آغاز مذاکره، طرف ایرانی با ادبیاتی مملو از اشتیاق سخن می‌گوید، عملاً به‌جای افزایش ارزش دیپلماتیک مذاکره، آن را به سطحی از استیصال تنزل می‌دهد.
تمایز اصلی در راهبردهای دو طرف این است که آمریکا مذاکره را امتیازی می‌داند که باید به‌درستی قیمت‌گذاری شود، درحالی‌که برخی جریان‌های داخلی در ایران آن را از پیش به‌عنوان تنها راه‌حل معرفی می‌کنند. این تفاوت راهبردی، باعث تغییر در نسبت قدرت در مذاکرات می‌شود. طرفی که مذاکره را از موضع قدرت پیشنهاد می‌دهد، شرایط را دیکته می‌کند، اما طرفی که از سر اضطرار به مذاکره نگاه می‌کند، اساساً از همان ابتدا در موضع ضعف قرار دارد.
در چنین فضایی، اگر ایران بدون درک صحیح از عملیات روانی آمریکا وارد عرصه مذاکره شود، نتیجه چیزی جز پذیرش شرایط نابرابر نخواهد بود. سخنان ترامپ بخشی از یک جنگ شناختی است که به‌دنبال ایجاد گسل‌های داخلی، تضعیف انسجام ملی و هدایت طرف ایرانی به‌سوی یک توافق از موضع ضعف است. در چنین شرایطی، رویکرد ایران باید مبتنی بر هوشمندی راهبردی و مقاوم‌سازی ذهنیت مذاکراتی باشد تا از افتادن در دام عملیات روانی آمریکا جلوگیری شود.

این تاکتیک نادرست چند پیامد کلیدی دارد:
1. کاهش ارزش مذاکره: وقتی مذاکره از سر اضطرار معرفی شود، طرف مقابل احساس می‌کند که بدون دادن امتیاز هم می‌تواند شرایط خود را تحمیل کند.
2. افزایش سطح مطالبات طرف مقابل: آمریکا و متحدانش در مواجهه با چنین تاکتیکی، سقف مطالبات خود را افزایش می‌دهند و شرایط را سخت‌تر می‌کنند.
3. ایجاد شکاف داخلی: مخابره سیگنال‌های متضاد در سیاست خارجی، مردم را نسبت به نظام بدبین می کند و امکان اجماع را کاهش می دهد و طرف خارجی را به بهره‌گیری از این شکاف ترغیب می‌کند.
4. فرسایش دیپلماسی و کاهش قدرت چانه‌زنی: ایران باید به‌جای آن که ابتدا از مذاکره استقبال کند، ابتدا مؤلفه‌های قدرت خود را به نمایش بگذارد و سپس مذاکره را به‌عنوان یک گزینه، نه یک ضرورت، مطرح کند.

http://www.kerman-online.ir/fa/News/699484/سرمقاله-خراسان--از-فشار-حداکثری-تا-اشتیاق-حداکثری!
بستن   چاپ