کرمان رصد
زن‌کشی در سایه نظم جنسیتی
يکشنبه 14 بهمن 1403 - 19:12:50
کرمان رصد - شرق /متن پیش رو در شرق منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
قتل‌هایی که معمولا به دلیل آنچه «ناموس» یا در ادبیات جدید برخی نهادها «اختلافات خانوادگی» خوانده می‌شود، رخ داده و زنان و دختران را راهی گورستان می‌کند. قتل‌هایی که معمولا شدت خشونت در آنها ‌بالا بوده و البته آماری درخور توجه را هم به خود اختصاص داده‌اند.
کثرت اخبار مرتبط با وقوع زن‌کشی در کشور مبهوت‌کننده است. قتل‌هایی که معمولا به دلیل آنچه «ناموس» یا در ادبیات جدید برخی نهادها «اختلافات خانوادگی» خوانده می‌شود، رخ داده و زنان و دختران را راهی گورستان می‌کند. قتل‌هایی که معمولا شدت خشونت در آنها ‌بالا بوده و البته آماری درخور توجه را هم به خود اختصاص داده‌اند.
چنان‌که بر اساس آماری رسمی، از ابتدای فروردین تا 15 اردیبهشت‌ 1403 دست‌کم 23 زن و دختر توسط «همسر، پدر، برادر یا حتی خواستگار سابق خود» به قتل رسیده‌اند. همچنین روزنامه اعتماد در گزارشی تخمین زد که بر اساس آمارهای رسمی و غیررسمی، در ایران هر چهار روز، یک زن به دست مردان نزدیک به خود کشته می‌شود. فاطمه علمداری، جامعه‌شناس و روان‌شناس اجتماعی، در تحلیل علل کثرت زن‌کشی در کشور می‌گوید: در جامعه ما پسرکشی هم وجود دارد، اما نسبت به دخترکشی خیلی شدید نیست و کمتر به آن پرداخته می‌شود. بااین‌حال، نکته مهم آن است که انتخاب‌های رفتاری در یک بستر تاریخی-‌اجتماعی شکل می‌گیرد؛ یعنی باید یک پیشینه تاریخی وجود داشته باشد که پدر به موجب آن احساس کند‌ اجازه دارد دست به چنین رفتارهایی بزند.
انتظار جامعه سنتی از مردان: او به «نظم جنسیتی» اشاره می‌کند: در این نوع نظم، پسر ولیعهد پدر محسوب شده و می‌تواند در امور اقتصادی و معیشتی به او کمک کند و به همین دلیل قتل پسر ازدست‌دادن سرمایه محسوب می‌شود. اما در نظم جنسیتی دختر ناموس شمرده شده و باید ارزش‌های جنسیتی را رعایت کند. اگر دختر این ارزش‌ها را رعایت نکند، شرف مرد زیر سؤال می‌رود. به همین دلیل رفتارهای دختر تنها مربوط به خودش نیست و در این نظم، آبرو و شرف خانواده را زیر سؤال می‌برد.
وقتی به تاریخ و سفرنامه‌های کشورمان و... نگاه کنید، زمانی که درباره دختر صحبت می‌شود، جامعه از مردان خانواده انتظار دارد‌ دختر را در نظم جنسیتی مورد انتظار نگهداری کند. یعنی دختر باید در چارچوب رفتاری‌ای قرار بگیرد که در این نوع نظم برای او در نظر گرفته شده است. دختری که با مردان غریبه قرار می‌گذارد یا از خانه بیرون می‌رود یا به حرف خانواده‌اش گوش نمی‌دهد، با بازدارنده‌های اجتماعی مواجه می‌شود که اصلی‌ترین آن زیرسؤال‌بردن شرافت خانواده است.
این روان‌شناس اجتماعی ادامه می‌دهد: در دوران مدرن اما سیستم اجتماعی به‌گونه‌ای تغییر کرد که تحصیل زنان آزاد شد و آنها به استقلال اقتصادی دست یافتند. همه این موارد با نظم جنسیتی که در گذشته وجود داشت، در تعارض قرار گرفت. به این معنی که زن دارای استقلال اقتصادی و تحصیلات عالیه نمی‌تواند حافظ شرافت خانوادگی به معنایی باشد که در نظم جنسیتی سنتی وجود داشت. به همین دلیل هم این نظم سنتی در شرایط گذار قرار گرفت. وضعیتی که امروز مشاهده می‌کنیم ناشی از آن است که برخی از حافظان نظم جنسیتی سنتی به مردان خانواده فشار اجتماعی وارد می‌کنند تا زنانی را که خارج از این نظم جنسیتی عمل می‌کنند، به چارچوب گذشته بازگردانند و آنها را وادار کنند‌ مطابق همان سیستم ارزشی هنجاری جامعه سنتی رفتار کنند.
تدوین قوانین مطابق با نظم جنسیتی سنتی: او به این موضوع هم اشاره می‌کند که قانون خانواده ما مصوب 1307 بوده و در چارچوب همان نظم جنسیتی پیشین تدوین شده، در حالی که تاکنون مورد بازنگری جدی قرار نگرفته است. در این قانون مرد به عنوان رئیس خانواده تعریف شد و پدر و جد پدری هم‌زمان بر فرزندان ولایت دارند. همچنین به واسطه ولی‌دم‌ بودنشان اگر مرتکب قتل شوند، قصاص نمی‌شوند. در همین ‌قانون «قتل در فراش» هم عنوان شده؛
به این معنی که اگر مردی همسرش را در فراش با مرد دیگری ببیند، با وجود شرایطی می‌تواند بلافاصله او را بکشد. در واقع ما یک سیستم حمایت قانونی داریم که در چارچوب همان نظم جنسیتی پیشین نوشته شده است. این روان‌شناس اجتماعی تأکید می‌کند: بنابراین اگر در بسترهای سنتی‌تر مردی به لحاظ فرهنگی تحت فشار اجتماعی قرار گرفته و بخواهد زن خود را وادار به رعایت نظم جنسیتی کند، از پشتوانه قانونی لازم برای انجام چنین رفتارهای خشونت‌باری برخوردار است و دور از ذهن نیست که در چنین فضایی مرد در برابر فشارهای اجتماعی سر فرود آورده و تلاش کند مطابق میل همان ارزش‌ها و هنجارهای سنتی عمل کند.
عواطف پدری لای چرخ‌دنده انتظارات اجتماعی: به گفته علمداری، کاربرد الفاظی مانند بی‌غیرت، بی‌ناموس و... برای آن است که مرد به این نتیجه برسد به زنانی که در نظم سنتی تحت مالکیت او تعریف شده‌اند، باید فشار وارد کند تا به چارچوب ارزش‌ها و هنجارهای سنتی بازگردند. اما اگر زن به این خواسته تن ندهد، مرد با پشتوانه قانونی که بر اساس همان نظم نوشته شده است، می‌تواند از خشونت استفاده کرده و حتی آن زن را حذف فیزیکی کند.
این جامعه‌شناس در ادامه‌ بیان می‌کند: عاطفه فردی مرد می‌تواند تحت تأثیر فشار اجتماعی قرار گیرد، به‌ویژه اینکه در نظام ارزشی جنسیتی ما از مرد انتظار می‌رود که به جای گوش‌دادن به عاطفه خود به مسئولیت‌های اجتماعی که روی دوش او گذاشته شده مانند حفظ شرافت خانواده، قبیله و... اهمیت دهد. در واقع مردها هم در این نظم جنسیتی اگر به آنچه مورد انتظار است عمل نکنند، با تنبیه‌های اجتماعی مواجه می‌شوند؛ از طردشدن گرفته تا تحقیر و توهین.
در چنین فضایی با وجود عاطفه پدری اما انتظار می‌رود‌ به جای عواطف شخصی‌اش، وظیفه اجتماعی‌اش را در اولویت قرار دهد. او تأکید می‌کند که مسئله اصلی، اصلاح نظم جنسیتی سنتی و این نگاه سنتی به زن در قانون و فرهنگ جامعه است. در واقع باید این موضوع پذیرفته شود که آنچه به گذشته تعلق داشته، نمی‌تواند در جامعه جدید که وضعیت زن‌ها در آن کاملا تغییر کرده است، همچنان حفظ شده و به همان شکل رعایت شود.


http://www.kerman-online.ir/fa/News/698507/زن‌کشی-در-سایه-نظم-جنسیتی
بستن   چاپ