توانش گفت وگویی
دوشنبه 17 دي 1403 - 22:43:10
|
|
کرمان رصد - ذهن و زبان ما در این روزگار چنانکه باید و شاید با گفتگو در افق معنایی جدید آن سازگار نیست؛ بخشی از این ناتوانی را باید معلول و محصول فقد و ضعف نهادها و شبکههای گفتگویی، نه تنها در زندگی اجتماعی و سیاسی، بلکه حتی در عرصههای اندیشه، علم و فرهنگ دانست. هر چه زمان میگذرد، سایه سنگین خشونت و افراطیگری و ناامنی بر جهان سنگینتر میشود و نیاز به گفتگو و بازاندیشی در مفهوم و کارکردهای آن نیز بیشتر به چشم میخورد. وقتی مرگ، جنگ و آوارگی جان انسانها را میگیرد و به چهره مدارا و محبت در دین و فرهنگ، خون و خشم میپاشد، باید درباره ضرورت گفت وگوی فرهنگها و تمدنها سخن به میان آورد که نخستین بار در شهریور 1377 (سپتامبر 1998) با تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد وارد حوزه سیاست شد. پس بیمناسبت نیست که چند نکته در این باب گفته شود: 1. گفت وگو مفهومی برساخته انسان است؛ از این رو نظیر هر برساخته انسانی و اجتماعی، دارای ذات و گوهری ثابت نبوده و نیست، بلکه بیشتر کارکردهایی دارد که کنشگران فرهنگی به آن اِسناد می دهند یا بر آن تحمیل میکنند. معنا و کاربرد جدید گفت وگو، نتیجه شماری از تحولات علمی و فنّاورانه در جهان نو و رهیافتهای معرفتشناسانه انسان مدرن است. 2. گفت وگوی تمدنها و فرهنگها رویکردی جدید، مبتنی بر چند فرض نظری در دوران ماست: نخست تقدم گفت وگو و تفاهم در ارتباطات میان جوامع و افراد؛ دوم پذیرش مقولههای تمدنی و فرهنگی به عنوان عوامل پایهای و تعیینکننده در عرصه تحولات اجتماعی و مناسبات بینالمللی؛ سوم قبول تنوع و تفاوت و تمایز میان تمدنها و فرهنگها؛ چهارم توجه به اخلاق معنوی و رفتار مدنی در کنش های فردی و اجتماعی و پنجم فهم اقتضاها و سازوکارهای ورود به گفتمان و پارادایم جدیدی که جهان اندیشه و عمل انسان معاصر را فراگرفته است. 3. جهان واقعی نیز چون جهان اندیشه در جستجوی مبنا و مداری نو برای تنظیم روابط انسانی و اجتماعی است. ورود به عصر اطلاعات و شکلگیری جامعه شبکهای، این مبنا را بر مدار گفت وگو سامان داده است؛ این یعنی امکان شناخت روشنتر و گستردهتر از جهان پیرامون، توانایی فهم نقادانه «خویش» و «دیگری»، و اهتمام به میراث گذشته در عین جدیت برای کسب دستاوردهای نو. به این اعتبار، گفت وگوی فرهنگها و تمدنها، گفت وگو بر سر مسائل، نیازها و الزامهایی است که در متن زندگی امروز بشر قرار دارند. پرداختن به مفهوم گفت وگو با این مبنا، حوزه وسیعی از علوم اجتماعی را در بر میگیرد. 4. گفت وگوی تمدنها و فرهنگها که از نظر مدیر ارشد دولت اصلاحات «مفهومی برآمده از کوششی مستمر برای نزدیک شدن به حقیقت و دست یافتن به تفاهم است»، با مبانی فلسفی گفت وگو نسبتی نزدیک دارد. به گفته او «داستان پرجاذبه انسانشناسی فلسفی و ماجرای معرفت نفس و خودشناسی، چند شب طولانی از هزار و یک شب تاریخ فلسفه است. بعضی از این قصهها در شرق و بعضی دیگر در غرب سروده شدهاند؛ اما نکته مهم این است که قصههای شرقی جانب شرقیِ وجود و جوهر انسان را توضیح میدهند و قصههای غربی جانب غربیِ وجود او را. انسان ملتقای مشرق جان و مغرب عقل است. انکار هر بخش از وجود انسان، فهم ما را از معنای وجود او ناقص و نارسا میکند.» به این معنا «اندیشه گفت وگو» همواره «آینههای روبرو» دارد. 5. فهم رابطه انتقادی میان سنت و مدرنیته و دستیابی به چارچوبها و اصولی برای نقد، بخش دیگری از ضرورتهای گفت وگو میان فرهنگها و تمدنهاست. تا وقتی سنت و مدرنیته به خود به صورت امری مطلق بنگرند و «خویش» را خیر مطلق و «دیگری» را شر محض بدانند، نه تنها نمیتوانند دیگری را بشناسند، بلکه از شناخت خود نیز درمیمانند. به گفته رئیسدولت اصلاحات، «نقد سنت در جهان امروز امری گریزناپذیر است و گفت وگو میان فرهنگها و تمدنها به امور اخلاقی و رفتاری در قلمرو فرد و اجتماع نیز وابسته است. امکان گفت وگو از رواداری برمیخیزد و به آن هم منتهی میشود؛ امتناع گفت وگو نیز از نبود مدارا و رابطه مخاصمهآمیز میان «من و تو» یا «ما و آنها» نشأت میگیرد. گفت وگو در مفهوم جدید آن به جای نبود بردباری یا حتی بردباری سلبی، به همنگری و همکاری ایجابی معطوف است و این به معنای آن است که «دیگری را نباید فقط تحمل کرد، بلکه باید با دیگری کار کرد». رواداری که با ارج نهادن به آزادی دیگران همراه است، هم محصول اطمینان به «خود» است و هم نتیجه اطمینان به «پیرامون خویش» و این محقق نمیشود مگر آنکه فرد و جامعه از «توانش ارتباطی» و «توانش گفت وگویی» لازم برخوردار باشند. 6. توانش ارتباطی محصول «توانش گفت وگویی» است. انتقال و مشترک ساختن اطلاعات و معرفت در میان مخاطبان با حداکثر دقت و امانت که از توانمندی ارتباطی برمیخیزد، زمانی میسر است که فرد و جامعه توانایی شنیدن و گفتن یافته باشند. سازوکار انجام گفت وگو، توان فهم سخن دیگری و هنر نقد آن است، نه تمرکز بر حمله به «دیگری» و دفاع از «خود». به زبان دیگر، گفت وگو فرایندی است که در آن شرکتکنندگان برای حل یا رفع مسأله یا مشکل مبتلابه همگان، به فهم و نقد سخن یکدیگر میپردازند و این ایضاح مدعا و تقویت دلیل، موجبات فهم عمیقتر هر نظر و نقد دقیقتر آن را فراهم میکند و در این میدان مشترک معنایی، زمینههای ارتباط را تقویت میکند. 7. متون دینی، ادبیات کهن و گسترهای از فلسفه، هنر، جامعهشناسی، علوم سیاسی، زبانشناسی و ارتباطات، به لحاظ آنکه در پی خلق و بازنمایی محیطهایی بازتر بودهاند و هستند، از عرصههای گشودن باب گفت وگو به شمار میآیند؛ اما در عین حال نمیتوان و نباید از موانع فرهنگی و تاریخی گفت وگو در هر جامعهای که این دامنهها و دایرهها را تنگ میکنند، غافل ماند. گفت وگو آیین و آدابی دارد که به دور از آنها، شبهگفت وگوها و صورتکهای گفت وگویی به جای گفت وگوهای واقعی مینشینند. قدرت و سیاست اگر با گوهر گفت وگو سرشته نباشند و تجربههای ذهنی و زبانی، اگر برآمده از خودکامگیهای تاریخی باشند، در غیاب ساختارهای اجتماعی و سازوکارهای فرهنگی مناسب، سد راه گفت وگو میشوند و عرصه را برای گفت وگوهای واقعی تنگ میکنند. 8. ذهن و زبان ما در این روزگار چنانکه باید و شاید با گفت وگو در افق معنایی جدید آن سازگار نیست؛ بخشی از این ناتوانی را باید معلول و محصول فقد و ضعف نهادها و شبکههای گفت وگویی، نه تنها در زندگی اجتماعی و سیاسی، بلکه حتی در عرصههای اندیشه، علم و فرهنگ دانست. نهادها و شبکههای گفت وگویی هر قدر هم که کوچک باشند، میتوانند دنیاهای بسته را به روی هم باز کنند و آیین گفت وگو را به عاملان و حاملان آن بیاموزند. تجربه ما ایرانیان از گفت وگو در دوران جدید، تجربههایی ناپایدار، گسسته و کوتاهمدت است؛ با وجود ضرورتهای تاریخی بسیار، ساحتهای اندیشه و میدانهای کنش چنان گشوده نبودهاند یا گشاده نماندهاند که به گفت وگو در معنای درست آن امکان نشو و نما دهند. 9. طرح ایده گفت وگوی فرهنگها و تمدنها و اقبال جهانی به ورود به پارادایم گفت وگو، میتوانست فتح بابی برای تقویت اندیشهها و ساختارهای گفت وگو در جامعه ما باشد؛ اما متأسفانه با تنگناهای فراوان در دایره سیاست روبرو شد و باوجود افق های گشودهاش در جهان، از فرصتهای مساعد در ایران محروم ماند. 11. طرح اندیشه گفت وگوی فرهنگها و تمدنها بهمثابه یک راهبرد، همپا و همدوش زمینهها و تلاشهای بینالمللی آن در ایران پیش نرفت؛ اما در عمل از منزلت و مرتبت بالایی، هم در حوزه نظری و هم در عرصه تجربه در جهان معاصر برخوردار است؛ نیاز جامعه ایرانی نیز به این اندیشه و تجربه ایجاب میکند که این چراغ تا آنجا که میتواند، افروخته شود، گفت وگو به طور عام و گفت وگوی فرهنگها به طور خاص مبنا و منطقی باشد در گشودن فضاها و ظرفیتهای نو برای جامعه جهانی که از سوءتفاهم و افراط خسته است و میخواهد انسانیتر زندگی کند. به این اعتبار میتوان با ورود به دنیای گفت وگوی مولوی، «جستجوی» او را گفت وگو خواند و گفت: من ندیدم در جهان گفت وگو هیچ اهلیت به از خُلق نکو *دکتر هادی خانیکی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی منبع: روزنامه اطلاعات 216216 کد خبر 2007307
http://www.kerman-online.ir/fa/News/691245/توانش-گفت-وگویی
|